معنی مردوده - فرهنگ فارسی عمید
معنی مردوده
- مردوده
- ویژگی زن طلاق داده شده که به خانۀ پدر بازگشته است، تاریک و متروک
تصویر مردوده
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با مردوده
مراوده
- مراوده
- با هم دوستی و آمد و شد داشتن، با کسی رفت و آمد داشتن
فرهنگ فارسی عمید
محدوده
- محدوده
- محدوده در فارسی مونث محدود: دیوار بند ساماندار مرزین مونث محدود جمع محدودات
فرهنگ لغت هوشیار
مرصوده
- مرصوده
- مرصوده در فارسی مونث مرصود: زیگیده، ماننیده، نخیزیده (کمین گزیده) مونث مرصود: ستارگان مرصوده جمع مرصودات
فرهنگ لغت هوشیار
معدوده
- معدوده
- معدوده در فارسی مونث معدود: شمرده، اند اندک مونث معدود: دراهم معدوده، جمع معدودات
فرهنگ لغت هوشیار