بازداشته شده. (ناظم الاطباء) ، در پرده و در حجاب: ملک محجب، شاهی که مردمان را از دیدار وی منع کنند. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : هر آینه ملکدار محجب و شهریار مغلب و فقیر مستضعف و زیردست... در بر او یکسان. (ترجمه تاریخ یمینی ص 457)
بازداشته شده. (ناظم الاطباء) ، در پرده و در حجاب: ملک محجب، شاهی که مردمان را از دیدار وی منع کنند. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : هر آینه ملکدار محجب و شهریار مغلب و فقیر مستضعف و زیردست... در بر او یکسان. (ترجمه تاریخ یمینی ص 457)
این واژه در تازی برابر است با اسبی که چهار دست و پایش سپید باشد و اگر چون زاب به کار رود برابر است با سرشناس شناخته در فرهنگ فارسی معین برابر است با: در بند مقید در بند
این واژه در تازی برابر است با اسبی که چهار دست و پایش سپید باشد و اگر چون زاب به کار رود برابر است با سرشناس شناخته در فرهنگ فارسی معین برابر است با: در بند مقید در بند
پنهان در پرده، پنهان شونده، گوشه نشین پنهان شونده، پنهان پوشیده در پس حجاب واقع شده: نیک بنگر اندرین ای محتجب، که دعا را بست حق بر استجب. (مثنوی)، گوشه نشین جمع محتجبین
پنهان در پرده، پنهان شونده، گوشه نشین پنهان شونده، پنهان پوشیده در پس حجاب واقع شده: نیک بنگر اندرین ای محتجب، که دعا را بست حق بر استجب. (مثنوی)، گوشه نشین جمع محتجبین