- محتوی
- درونمایه
معنی محتوی - جستجوی لغت در جدول جو
- محتوی
- چیزی که چیز دیگر را دربر دارد، دربر گیرنده
- محتوی
- درون و داخل چیزی
- محتوی ((مُ تَ))
- حاوی، شامل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محتویه در فارسی مونث محتوی: فروست در بر دار درونمایه مونث محتوی جمع محتویات
درونمایه
حتمی، ثابت و استوار
به خود پیچیده، پیچ خورده، پیچ در پیچ
برابر، در ریاضیات هموار، راست و درست
بهره مند و نیکبخت و دولتمند
جمع محوی، درونه ها در برها درونمایه ها جمع محوی در بر گرفته ها، مضمونها: ... و اصل مملکت و موطن ایشان و کیفیت ممالک و معابر نسبت با بلاد ترکستان از محاوی او مفهوم و معلوم میشود
ثابت و استوار، فرموده شده
برابر یکسان، راست راسته، هموار برابر یکسان: همه اندر صورت مردمی مستوی اند، هموار و برابر، راست مستقیم: پس روشن شد که نفس بجنبد نه مستوی و نه مستد بر. یا ترتیب مستوی. نوشتت اعداد است بصورت: 1 2 3 ... ... وآن ترتیب صعودی اعداداست مقابل ترتیب معکوس. یا سطح مستوی. سطح هموار و برابر: چو بر سپهر زند بانگ تابتات شوند زاضطراب چو بر سطح مستوی سیماب. (وحشی)
خدمتکار
آهنگ کننده
پیچیده پیچ در پیچ بخود پیچنده پیچ در پیچ شونده، نوعی از حرکت نبض که مانند ریسمان پیچیده محسوس شود
آنچه درون چیزی قرار دارد، کنایه از آنچه در یک سخن قصد شده، مضمون سخن
دربرگرفته شده، فراهم شده
فراهم آمده، گرد شده
درونمایه
جمع محتویه، فروستان جمع محتویه (محتوی)