آنکه برگزیند حجره را برای خود و منار بر آن نصب کند تا دیگری در آن تصرف نکند. (آنندراج). کسی که نشان و علامت می گذارد در جائی و آن را برای خود بر می گزیند. (ناظم الاطباء)
آنکه برگزیند حجره را برای خود و منار بر آن نصب کند تا دیگری در آن تصرف نکند. (آنندراج). کسی که نشان و علامت می گذارد در جائی و آن را برای خود بر می گزیند. (ناظم الاطباء)
نعت مفعولی از احتضار. مرد نزدیک به مرگ. (منتهی الارب). بیمار که در حال احتضار است. آنکه در حال نزع است. آنکه مشرف به موت است. که با مرگ دست به گریبان است. که در حال جان کندن است. مشرف به مرگ و آنکه در حال احتضار باشد. (ناظم الاطباء) ، کثیرالاّفه. که جن بر او حاضر آید: اللبن محتضر فغط انأک. (منتهی الارب) ، یعنی شیر حاضر است پر نما ظرف خود را از آن زیرا که کثیرالآفه است و جن بر آن حاضر می شود. (ناظم الاطباء). رجوع به محضور و محضوره شود، کل شرب محتضر، ای یحضرون حظوظهم من الماء و تحضر الناقه حظها منه. (منتهی الارب)
نعت مفعولی از احتضار. مرد نزدیک به مرگ. (منتهی الارب). بیمار که در حال احتضار است. آنکه در حال نزع است. آنکه مشرف به موت است. که با مرگ دست به گریبان است. که در حال جان کندن است. مشرف به مرگ و آنکه در حال احتضار باشد. (ناظم الاطباء) ، کثیرالاَّفه. که جن بر او حاضر آید: اللبن محتضر فغط انأک. (منتهی الارب) ، یعنی شیر حاضر است پر نما ظرف خود را از آن زیرا که کثیرالآفه است و جن بر آن حاضر می شود. (ناظم الاطباء). رجوع به محضور و محضوره شود، کل شرب محتضر، ای یحضرون حظوظهم من الماء و تحضر الناقه حظها منه. (منتهی الارب)
غذیره سازنده و غذیره آرد که بر آن شیر ریخته بر سنگ ریزۀ تفتان گرم سازند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ترتیب دهنده غذیره و نوعی از غذا که از آرد و شیر می سازند. (ناظم الاطباء)
غذیره سازنده و غذیره آرد که بر آن شیر ریخته بر سنگ ریزۀ تفتان گرم سازند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ترتیب دهنده غذیره و نوعی از غذا که از آرد و شیر می سازند. (ناظم الاطباء)
عذرخواهنده. (آنندراج). آنکه خود را معاف می دارد و پوزش می خواهد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پوزش خواه صاحب عذر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به اعتذار شود، شکایت کننده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتذار شود
عذرخواهنده. (آنندراج). آنکه خود را معاف می دارد و پوزش می خواهد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پوزش خواه صاحب عذر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به اعتذار شود، شکایت کننده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتذار شود