جدول جو
جدول جو

معنی محاسب - جستجوی لغت در جدول جو

محاسب
حساب کننده، حسابدار
تصویری از محاسب
تصویر محاسب
فرهنگ فارسی عمید
محاسب
حساب کننده و مرتب کننده حساب
تصویری از محاسب
تصویر محاسب
فرهنگ لغت هوشیار
محاسب
((مُ س))
حساب کننده، حسابدار
تصویری از محاسب
تصویر محاسب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محاسبه
تصویر محاسبه
شمارش، برآورد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محاسبه
تصویر محاسبه
حساب کردن، با کسی حساب کردن، به حساب و کتاب کسی رسیدن، کنایه از رسیدگی و بررسی امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاسبه
تصویر محاسبه
حساب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
محاسبه: اما مقام محاسبت در پیش ترازو بود، محاسبت آنست که طاعات و معاصی را با خود حساب کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاسبه
تصویر محاسبه
((مُ س بِ))
حساب کردن، رسیدگی به حساب، حساب چیزی را نگه داشتن، جمع محاسبات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محاسبه
تصویر محاسبه
Computation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
การคำนวณ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
درخور، پسندیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محارب
تصویر محارب
جنگ کننده، جنگجو، جنگنده
در فقه کسی که علیه حکومت اسلامی به جنگ برخاسته که واجب القتل است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محابس
تصویر محابس
محبس ها، زندان ها، جمع واژۀ محبس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محتسب
تصویر محتسب
مامور رسیدگی به اجرای احکام شرعی، داروغه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاسن
تصویر محاسن
حسن، کنایه از موی صورت مردان، ریش، جمع واژۀ حسن
فرهنگ فارسی عمید