معادله. معادله. برابری. مقابله: معادلت وضع حکمی به ازاء حکمی دیگر چنانکه گویند اگر درازان احمق باشند، پس کوتاهان زیرک باشند. (اساس الاقتباس ص 571). و رجوع به معادله و معادله شود
معادله. معادله. برابری. مقابله: معادلت وضع حکمی به ازاء حکمی دیگر چنانکه گویند اگر درازان احمق باشند، پس کوتاهان زیرک باشند. (اساس الاقتباس ص 571). و رجوع به معادله و معادله شود
مجادله: جایی که ببر و هزبر، ریزان و گریزان روند، ارانب و ثعالب را مجال مجادلت ممکن نگردد. (ترجمه تاریخ یمینی چ شعار ص 280). با یکی از همگنان با سببی از اسباب خصومت آغاز نهاد و میان ایشان به مجادلت کشید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 405). و رجوع به مجادله و مجادله شود
مجادله: جایی که ببر و هزبر، ریزان و گریزان روند، ارانب و ثعالب را مجال مجادلت ممکن نگردد. (ترجمه تاریخ یمینی چ شعار ص 280). با یکی از همگنان با سببی از اسباب خصومت آغاز نهاد و میان ایشان به مجادلت کشید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 405). و رجوع به مجادله و مجادله شود
گرد شخصی (یا اشخاصی) یا محلی را فرا گرفتن بطوری که رابطه او (آنان) با خارج قطع گردد در حصار گرفتن: طول ایام محاصره در صورت مکابره زیاد باعث شدت عدوات غازیان عاقبت اندیش زندیه با صاحبان استشاره است. یا محاصره بری. محاصره ناحیه یا کشوری از راه خشکی. یا محاصره بحری. محاصره ناحیه یا کشوری از راه دریا و قطع رابطه آن با دیاری آزاد
گرد شخصی (یا اشخاصی) یا محلی را فرا گرفتن بطوری که رابطه او (آنان) با خارج قطع گردد در حصار گرفتن: طول ایام محاصره در صورت مکابره زیاد باعث شدت عدوات غازیان عاقبت اندیش زندیه با صاحبان استشاره است. یا محاصره بری. محاصره ناحیه یا کشوری از راه خشکی. یا محاصره بحری. محاصره ناحیه یا کشوری از راه دریا و قطع رابطه آن با دیاری آزاد
با هم جولان کردن با یکدیگر گشتن در نبرد: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند
با هم جولان کردن با یکدیگر گشتن در نبرد: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند
ستیزیدن، خصومت کردن با کسی، ستیزه خصومت: گفتم نباید که در میدان مکاشفه و مجادله افتد، مباحثه در مسئله ای (علمی ادبی دینی و غیره) بطوری که هر یک از طرفین بخواهد رای خود را بر دیگری تحمیل کند
ستیزیدن، خصومت کردن با کسی، ستیزه خصومت: گفتم نباید که در میدان مکاشفه و مجادله افتد، مباحثه در مسئله ای (علمی ادبی دینی و غیره) بطوری که هر یک از طرفین بخواهد رای خود را بر دیگری تحمیل کند
معادله: معادلت و ضع حکمی بازاء حکمی چنانکه گویند اگر درازان احمق باشند پس کوتاهان زیرک باشند. معادله. برابر کردن موافق کردن، هم و زن کردن دو چیز مساوی کردن، برابری، هموزنی، تساوی دو عبارت جبری که بازاء مقادیری معین صحیح باشد، مقادیر مذکور را ریشه های معادله گویند، جمع معادلات. یا معادله دیفرانسیلی. رابطه ایست بین مقدار تابع و متغیر و مشتقات این متغیر نسبت بمتغیر مطلق. یا معادله دیفرانسیلی با مشتقات جزئی. معادله ای دیفرانسیلی که و احد متغیرهای متعدد است
معادله: معادلت و ضع حکمی بازاء حکمی چنانکه گویند اگر درازان احمق باشند پس کوتاهان زیرک باشند. معادله. برابر کردن موافق کردن، هم و زن کردن دو چیز مساوی کردن، برابری، هموزنی، تساوی دو عبارت جبری که بازاء مقادیری معین صحیح باشد، مقادیر مذکور را ریشه های معادله گویند، جمع معادلات. یا معادله دیفرانسیلی. رابطه ایست بین مقدار تابع و متغیر و مشتقات این متغیر نسبت بمتغیر مطلق. یا معادله دیفرانسیلی با مشتقات جزئی. معادله ای دیفرانسیلی که و احد متغیرهای متعدد است