جدول جو
جدول جو

معنی مجوز - جستجوی لغت در جدول جو

مجوز
پروانه، اجازۀ رسمی که از طرف دولت برای انجام کاری معیّن صادر شود، اجازه نامه، لیسانس، حکم، فرمان، اذن، اجازه، لهی، پروانچه، جواز
اجازه دهنده، تجویز کننده
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
فرهنگ فارسی عمید
مجوز
(مُ جَوْ وَ)
تجویز کرده شده و روا داشته شده. (غیاث) (آنندراج). روا و جایز، حلال و روا شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مجوز
(مُ جَوْ وِ)
حسن بن سهل مجوز محدث است. (منتهی الارب). حسن بن سهل به این نسبت اشتهار دارد. (از انساب سمعانی). محدث در نظر مسلمانان به عنوان یک فرد متخصص در علم حدیث شناخته می شود که تلاش دارد تا روایات پیامبر اسلام را بدون کم و کاست به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد با بهره گیری از دانش رجال و درایه حدیث، توانایی تشخیص صحت احادیث را دارند و در صورت صحت، این احادیث را ثبت و نقل می کنند تا از تحریف یا تغییر در سنت نبوی جلوگیری شود.
لغت نامه دهخدا
مجوز
(مُ جَوْ وِ)
روادارندۀ کاری. (غیاث). روادارنده و رواگردانندۀ کاری. (آنندراج). کسی که تجویز می کند روایی و ناروایی چیزی را و رخصت می دهد کردن و یا نکردن کاری را. (ناظم الاطباء). روایی دهنده. روایی بخش. روا دارنده. روا کننده. تجویز کننده، مجوز قانونی داشتن یا نداشتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
مجوز
تجویز شده و روا داشته شده، حلال، اجازه دهنده
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
فرهنگ لغت هوشیار
مجوز
((مُ جَ وِّ))
تجویز شده، روا داشته شده، اجازه نامه
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
فرهنگ فارسی معین
مجوز
پروانه
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
فرهنگ واژه فارسی سره
مجوز
اجازه، پته، پروانه، جواز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مجوز
رخصةً
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به عربی
مجوز
Authorization, License
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مجوز
autorisation, licence
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مجوز
اجازت , لائسنس , لائسنس
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به اردو
مجوز
autorização, licença
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مجوز
Genehmigung, Lizenz
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به آلمانی
مجوز
autoryzacja, licencja
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به لهستانی
مجوز
авторизация , лицензия
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به روسی
مجوز
авторизація , ліцензія
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مجوز
autorisatie, licentie, vergunning
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به هلندی
مجوز
การอนุญาต , ใบอนุญาต
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به تایلندی
مجوز
autorizzazione, licenza
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مجوز
idhini, leseni
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مجوز
許可 , 許可証 , 免許
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به ژاپنی
مجوز
授权 , 许可 , 许可证
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به چینی
مجوز
הרשאה , רישיון , רִשְׁיוּ
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به عبری
مجوز
인가 , 면허
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به کره ای
مجوز
autorización, licencia
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مجوز
otorisasi, lisensi
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مجوز
অনুমোদন , লাইসেন্স
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به بنگالی
مجوز
प्राधिकरण , लाइसेंस
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به هندی
مجوز
yetkilendirme, lisans
تصویری از مجوز
تصویر مجوز
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ جَوْ وَ زَ)
قلب مزوجه یا قلب و تصحیف مزدوجه است. و مزوجه تاج صوفیان را گویند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، عمامۀ بسیار بزرگی که رجال ترک در دولت آل عثمان بر سر می نهادند
لغت نامه دهخدا
(مُ جَوْ وَ زَ)
تأنیث مجوز. روا داشته. تجویز شده. ج، مجوزات. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مجوّز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تجوز
تصویر تجوز
تحمل کردن، چشم پوشی
فرهنگ لغت هوشیار
بر گشته مزوجه و مزدوجه بنگرید به مزدوجه مجوزه در فارسی مونث مجوز: پروانه یافته روا شده روا گشت مونث مجوز جمع مجوزات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاز
تصویر مجاز
روا، پسندیده
فرهنگ واژه فارسی سره