جدول جو
جدول جو

معنی مجل - جستجوی لغت در جدول جو

مجل
(مُ جِل ل)
کسی که بزرگ قدر می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مجل
(مَ مَ عُلْ بَ رَ)
دهی از دهستان کلاردشت است که در شهرستان نوشهر واقع است و 370 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
مجل
(مَ)
آبله. (منتهی الارب) (آنندراج). آبله و تاولی که پر از آب باشد. (ناظم الاطباء). آنچه پدید آید بین پوست و گوشت از کار بسیار. (از اقرب الموارد) ، کنایه از پری و سیرابی هم کنند. گویند جائت الابل کانها المجل، یعنی آمدند شتران و شکم آنها پر از آب بود مانند تاولی که پر از آب باشد. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
جمع واژۀ مجله. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مجله (م ل ) شود
لغت نامه دهخدا
مجل
(شَ طَ)
شغه بستن دست. (تاج المصادر بیهقی). آبله گرفتن و شوخ بستن دست از کار. مجول. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به شدن سم درخسته به سنگ و شوخ بستن و سخت گردیدن. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، جمع شدن آب مابین پوست و گوشت. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مجل
(مِ)
ستور آماسیده از پری و سیری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مجل
آبله و تاولی که پر از آب باشد
تصویری از مجل
تصویر مجل
فرهنگ لغت هوشیار
مجل
از توابع کلاردشت چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجلل
تصویر مجلل
بزرگ داشته، محترم، باشکوه، دارای شوکت و جلال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجلس
تصویر مجلس
محل نشستن مردم، جای نشستن، مکانی که در آن عده ای به منظوری خاص گرد هم می آیند، مکانی که در آن نمایندگان سیاسی مردم برای قانون گذاری جمع می شوند، نمایندگان مردم، پارلمان، مواعظ و مطالبی که در جلسات مذهبی بیان می شود، هر یک از پرده های یک نمایش، حضرت، پیشگاه، محضر
مجلس شورا: مجلسی متشکل از نمایندگان منتخب برای تصویب قوانین
مجلس شورای اسلامی: مجلس نمایندگان ملت که برای مشورت در امور مملکت و تصویب قوانین تشکیل می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجلد
تصویر مجلد
واحد شمارش کتاب، جلد، جلد شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجلا
تصویر مجلا
محل جلوه و ظهور، پیش سر، قسمت پیش سر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجلد
تصویر مجلد
صحاف، آنکه کتابها را جلد میکند
فرهنگ لغت هوشیار
جای نشستن، محل نشستن مردمان، م جمعی از مردم برای کاری و مصلحتی یا شوری، جای فراهم آمدن مردن برای گفتگو و مشاوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجلب
تصویر مجلب
فراهم آینده، بانگ کننده، یاری دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
دارای بزرگواری و قدرت و شوکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجلد
تصویر مجلد
((مُ جَ لِّ))
پوست کننده، صحاف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجلد
تصویر مجلد
کتاب جلد کرده شده، واحدی برای شمارش کتاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجلس
تصویر مجلس
((مَ لِ))
محل نشستن، محل اجتماع برای مشاوره و گفتگو، جلسه، نشست، بار، دفعه، شورا نهادی متشکل از نمایندگان مردم جهت قانون گذاری، خبرگان نهادی متشکل از نمایندگان انتخابی جهت تعیین رهبر یا شورای رهبری، ختم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
((مُ جَ لَّ))
باشکوه، عظیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
پرنما، پرشکوه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجلس
تصویر مجلس
انجمن، انجم نگاه، نشست گاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
Majestic, Sumptuous, Lordly, Grandiose
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
grandiose, seigneurial, majestueux, somptueux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
megah, secara bangsawan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
বৃহৎ , রাজসভায় , মহিমাময় , রাজকীয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
भव्य , शाही रूप से , शाही
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
grandioso, signorile, maestoso, sontuoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
грандіозний , королівський , величний , розкішний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
grandioso, regio, majestuoso, suntuoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
grandioos, koninklijk, majestueus, weelderig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
грандиозный , королевский , величественный , роскошный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
okazały, królewski, majestatyczny, wystawny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
grandios, königlich, majestätisch, üppig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
grandioso, régio, majestoso, suntuoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
gösterişli, lordca, muazzam
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی