جدول جو
جدول جو

معنی مجشوب - جستجوی لغت در جدول جو

مجشوب(مَ)
طعام مجشوب، طعام درشت و خشن. (ناظم الاطباء). و رجوع به مجشاب شود، نیم کوب شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
(دخترانه)
شیفته
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
شیفته و فریفته، در تصوف کسی که خداوند او را به مقامات عالی معنوی می رساند و برای خود برمی گزیند، جذب شده، کشیده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجلوب
تصویر مجلوب
جلب شده، کشیده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماشوب
تصویر ماشوب
نوعی غربال سیمی با سوراخ های ریز، موبیز
فرهنگ فارسی عمید
جب انداختن هر دو سبب مفاعلین است مفا بماند فعل بسکون لام بجای آن بنهند و فعل چون از مفاعیلن منشعب باشد آنرا مجبوب خوانند یعنی خصی کرده بسبب آنکه هر دو سبب از آخر آن انداخته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاوب
تصویر مجاوب
همپاسخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجنوب
تصویر مجنوب
آنکه بیماری ذات الریه الجنب دارد و مبتلا به بیماری پهلو میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجشوش
تصویر مجشوش
شکسته و نیمکوب شده
فرهنگ لغت هوشیار
ربوده کشیده شده، خدا گزید در هست شناسی و سوفیگری جذب شده ربوده، کسی است که او را خدای متعال برای خود برگزیده و پاک گردانیده باشد و او بدون رنج و جهد و کوشش بتمام مقامات و مراتب عالیه برسد چون یکی را از آدمیان جذبه حق در رسد و آن کس در دوستی خدای بمرتبه عشق رسد بیشتر آن باشد که از آن (حال) باز نیاید و در همان مرتبه عشق زندگانی کند و در همان مرتبه ازین عالم برود. این چنین کس را مجذوب گویند. یا سالک مجذوب مجذوب سالک. بعض کسان باشند که از حال مذکور باز آیند و از خود با خبر شوند اگر سلوک کنند و سلوک را تمام کنند این چنین کسان را مجذوب سالک گویند و اگر اول سلوک کنند و سلوک را تمام کنند آنگاه جذبه حق بایشان رسد این چنین کسان را سالک مجذوب گویند. یا مجذوب مطلق. کسی است که بعد از فنا بالکل مسلول العقل شود و در آن سکر و بیخودی بماند درین صورت قلم تکلیف ازو برداشته شود. این گروه مجانین حق اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجدوب
تصویر مجدوب
نا رویا خشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجبوب
تصویر مجبوب
((مَ))
خصی کرده، در علم عروض جب انداختن هر دو سبب «مفاعلین» است، «مفا» بماند، فعل به سکون لام به جای آن بنهند و فعل چون از «مفاعلین» منشعب باشد، آن را مجبوب خوانند یعنی خصی کرده به سبب آن که هر دو سبب از آخر آن انداخته اند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
((مَ))
جذب شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
شیفته، شیدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
Captivated, Fascinated, Spellbinding
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
captivé, fasciné, fascinant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
매혹된 , 매료된 , 매혹적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
মুগ্ধ , মোহিত , মোহিতকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
หลงใหล , หลงเสน่ห์ , น่าหลงใหล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
vutiwa, kupagawa, ya kuvutia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
büyülenmiş, büyüleyici
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
魅了された , 魅力的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
入迷的 , 着迷的 , 引人入胜的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
מוקסם , מרתק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
oczarowany, fascynujący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
terpesona, mempesona
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
मोहित , मंत्रमुग्ध
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
affascinato, affascinante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
cautivado, fascinado, fascinante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
betoverd, gefascineerd, betoverend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
зачарований , захоплюючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
очарованный , захватывающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
fasziniert, fesselnd
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
cativado, fascinado, fascinante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مجذوب
تصویر مجذوب
مسحور , دلکش , دلکش
دیکشنری فارسی به اردو