جدول جو
جدول جو

معنی مجس - جستجوی لغت در جدول جو

مجس
محل لمس
تصویری از مجس
تصویر مجس
فرهنگ لغت هوشیار
مجس
((مَ جَ سّ))
محل نبض، سینه، جای نفس
تصویری از مجس
تصویر مجس
فرهنگ فارسی معین
مجس
محل نبض
تصویری از مجس
تصویر مجس
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجسم
تصویر مجسم
چیزی که به صورت جسم در آمده و جسمیت پیدا کرده باشد، هر چیزی که دارای عرض و طول و عمق باشد
فرهنگ فارسی عمید
جسمیت حاصل نموده و تجسم حاصل کرده و متشکل شده و دارای جسد و پیکر شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجسم
تصویر مجسم
((مُ جَ سَّ))
به صورت جسم درآورنده، آشکار کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجسم
تصویر مجسم
((مُ جَ سِّ))
به صورت جسم درآمده، دارای جسم، دارنده جسمیت، تناور، مصور، آشکار شده
فرهنگ فارسی معین
вырезанный
دیکشنری فارسی به روسی
вирізьблений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
उकेरा हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
แกะสลัก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تمجس
تصویر تمجس
از واژه مجوس تازی گشته مغ مغیدن مغ شدن زرتشتی گری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجسمه
تصویر مجسمه
تندیس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجسمه
تصویر مجسمه
جسمی که از گچ یا فلز به صورت انسان یا حیوان درست کنند، پیکر، کنایه از نمونۀ کامل، نماد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجسمه کردن
تصویر مجسمه کردن
تنا کردن، نگاشتن، آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجسمه سازی
تصویر مجسمه سازی
عمل و شغل مجسمه ساز پیکر تراشی، مغازه و کارگاه مجسمه ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
تندیسگر آنکه بساختن مجسمه ها پردازد پیکر تراش
فرهنگ لغت هوشیار