جدول جو
جدول جو

معنی مجسه

مجسه
(مَ جَسْ سَ)
جای انگشت نهادن طبیب از دست بیمار. ج، مجاس و در مثل است: افواهها مجاسها، یعنی دهنهای شتران و یا حنکهای آنها جای لمس کردن آنهاست زیرا که شتر هر گاه بسیار علف خورد بینندگان بمجرد دیدن، فربهی آن دریابند و احتیاج به سودن دست ندارند و این مثل را درچیزهای ظاهری گویند که از امور باطنی خبر می دهند. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). جایی که طبیب انگشت نهد و لمس کند. (از اقرب الموارد). محل نبض:... آب محبان از دیده مشاهده کنند مجسۀ بوقلمون عشق دیگرگون است و امارت علت عشق از آب دیده و آتش سینه است نه از رنگ و آبگینه. (مقامات حمیدی مقامۀ 15). از خانه بیرون آمد تفحص کنان که طبیب عشق را دکان کدام است تا تفسرۀ درد و مجسۀ وجد بدو نمایم. (سندبادنامه ص 184). و رجوع به مجس شود.
- فلان ضیق المجسه، یعنی فلان تنگدل است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا