- مجحوف
- پاک ببرده فرا رفته از روی زمین، جحف آنست که فاعلاتن را خبن کنند تا فعلاتن بماند آنگه فاصله از آن بیندازند تن بماند فع بجای آن بنهند و فع چون از فاعلاتن خیزد آنرا مجحوف خوانند
معنی مجحوف - جستجوی لغت در جدول جو
- مجحوف ((مَ))
- پاک ببرده، فرا رفته از روی زمین، در علم عروض جحف آن است که «فاعلاتن» را خبن کنند تا «فعلاتن» بماند، آنگه فاصله از آن بیندازند «تن» بماند، «فع» به جای آن بنهند و «فع» چون از «فاعلاتن» خیزد آن را مجحوف خوانند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پوست کنده، نان سوخته
مبتلی بدرد بن فک اسفل
دور شده از اصل، دارای زحاف: و چون کسی گوید این بیت زحفی دارد یا مزحوف است همگنان پندارند ناموزون است و در نظم آن خللی هست
لاغر نزار
آنچه میانش تهی شده باشد، میان تهی
نزدیک شونده، آسیب رسان زیانرسان
میان تهی، تهی، پوک، چیزی که جوف کرده شده، و از اندرون خالی باشد