جدول جو
جدول جو

معنی مجتور - جستجوی لغت در جدول جو

مجتور
(مُ تَ وِ)
همسایگی کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). همسایه و متصل و پیوسته. (ناظم الاطباء). و رجوع به اجتوار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مستور
تصویر مستور
پوشیده، درپرده، دارای پوشش، پاک دامن، عفیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
همسایه، کسی که در محلی نزدیک مسکن کس دیگر اقامت اختیار کند و در آنجا به سر ببرد، آنکه یا آنچه در کنار چیز دیگر قرار دارد
کسی که برای به دست آوردن ثواب در یک مکان مقدس اقامت دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجرور
تصویر مجرور
در نحو عربی، کلمه ای که آخر آن حرکت کسره داشته باشد، کلمه ای که پس از حرف جرّ بیاید و یا مضاف الیه واقع شود، کشیده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجبور
تصویر مجبور
کسی که از خود اختیار ندارد، آنکه به زور به کاری واداشته شده، ناگزیر، ناچار
فرهنگ فارسی عمید
دستگاهی که با تبدیل انرژی الکتریکی یا انرژی حاصل از سوخت به انرژی مکانیکی باعث انجام کار در ماشین ها می شود، آنچه باعث ایجاد حرکت شود، محرک، موتورسیکلت
فرهنگ فارسی عمید
حاصل یک بار ضرب کردن یک عدد در خودش مثلاً ۲۲ یا مجذور ۲ برابر است با ۴
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجرور
تصویر مجرور
کشیده شده، جر یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستور
تصویر مستور
پوشیده شده، نهانی، در پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجدور
تصویر مجدور
سزاوار و لایق
فرهنگ لغت هوشیار
حاصل ضرب جذر، حاصل ضرب عددی در خودش، مضروبی که بضرب حاصل آید مثلاً دو را در دو ضرب کردند چهار حاصل شد این چهار را مجذور میگویند
فرهنگ لغت هوشیار
دستگاهی با ساختمان خاص که مولد نیرو و بکار اندازنده ماشین و اتومبیل و هواپیما و کشتی و غیره است، وسیله نقلیه، اتومبیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجزور
تصویر مجزور
کشته شده، شتر یا گوسپند کشته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجهور
تصویر مجهور
همه دان آشکار پیدا آشکار علنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
همسایگی کننده، همجوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجبور
تصویر مجبور
مضطر، ناگزیر، بی اختیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجتبر
تصویر مجتبر
شکسته بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متجور
تصویر متجور
افتاده، نابود از میان رفته، بر پهلو خفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجتهر
تصویر مجتهر
آنکه پاک کند چاه را، پاک کننده چاه، آنکه کسی را بدون حجاب ببیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موتور
تصویر موتور
((مُ تُ))
دستگاهی که سبب به کار انداختن و تولید ماشین می شود، دستگاهی که انواع انرژی را به انر ژی مکانیکی تبدیل می کند، موتورسیکلت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستور
تصویر مستور
((مَ))
پوشیده، پنهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
((مُ وِ))
همسایه، همجوار، در کنار دیگری، کسی که به قصد ثواب در کنار یک بنای مقدس اقامت می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجبور
تصویر مجبور
((مَ))
ناگزیر، به زور بر کاری واداشته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجدور
تصویر مجدور
((مَ))
آبله دار، آبله رو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجذور
تصویر مجذور
((مَ))
بن، ریشه، اصل، در ریاضی عددی که در نفس خود ضرب شود، اصم عددی که وقتی جذر آن را بگیریم، جذر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجرور
تصویر مجرور
کشیده شده، کسره داده شده، هر یک از سازهای آرشه ای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجرور
تصویر مجرور
((مَ))
پوست کنده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجهور
تصویر مجهور
((مَ))
پیدا، آشکار، علنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجبور
تصویر مجبور
ناچار، وادار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
Adjacent, Proximate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
adjacente, próximo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
angrenzend, benachbart
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
sąsiedni
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
прилегающий , соседний
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
суміжний , сусідній
دیکشنری فارسی به اوکراینی