- مجتری
- باجرئت، دلیر، گستاخ
معنی مجتری - جستجوی لغت در جدول جو
- مجتری
- بر انگیزنده، گستاخ، شیر از جانوران محرک باقدام کاری، گستاخ: اگر چ زبان جاری و دل مجتری یاری گر بود باید که هنگام تمشیت کار فخاصه بر خلاف ارادت او لختی با او گردد
- مجتری ((مُ تَ))
- محرک به اقدام کاری، گستاخ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شایسته، برگزیده، منتخب، لقب امام حسن (ع)، انتخاب شده، اجتناب ناپذیر از انتخاب شدن و برگزیده شدن
اورمزد، خریدار، هرمز
شغل و عمل مهتر، مهتر بودن
برگزیده، انتخاب شده، منتخب
کسی که به دیگری افترا ببندد، تهمت زننده،
مجراها، محل عبورها، ممرها، جای روان شدن ها، روشهای عادی و طبیعی انجام یک امر، جمع واژۀ مجرا
خریدار، کسی که چیزی می خرد
در علم نجوم پنجمین و بزرگ ترین سیارۀ منظومۀ شمسی، سعد اکبر، سعد السّعود، ژوپیتر، قاضی چرخ، هرمز، برجیس، اورمزد، قاضی فلک، زاوش، زاووش، زواش، زوش
در علم نجوم پنجمین و بزرگ ترین سیارۀ منظومۀ شمسی، سعد اکبر، سعد السّعود، ژوپیتر، قاضی چرخ، هرمز، برجیس، اورمزد، قاضی فلک، زاوش، زاووش، زواش، زوش
پاداش خواهنده
برگزیده و پسندیده
با هم رونده همراه، جمع مجری، آبراه ها، گذرگاه ها راه ها گدار ها جمع مجری راههای جریان آب، راهها طرق وسایل: اگر زانست که بوییدن ما بهوا گرفتن است بمجاری بویایی. یا مجاری شیری. مجرا هایی هستند که تعداد آنها در انسان بین 15 تا 18 عدد در هر پستان است و آنها شیر را از غدد مترشحه شیر که بمناسبت شکلشان آسینی خوانده میشوند بنوک پستان می آورند و بوسیله منفذی که در نوک پستان وجود دارد بخارج باز میشوند
خریدار، خرنده، آنکه چیزی میخرد
دروغ گوینده بر کسی و بهتان و تهمت نهنده بر کسی، آنکه دروغ بندد
گمان برنده
بزرکی و ریاست و حکومت و فرمانروایی
((مُ تَ رِ))
فرهنگ فارسی معین
پنجمین و بزرگترین سیاره از سیارات منظومه شمسی که هر 12 سال یک بار به دور خورشید می گردد
Customer
cliente
Kunde
klient
клиент
клієнт
klant
cliente
client
cliente
ग्राहक
গ্রাহক
pelanggan