جدول جو
جدول جو

معنی مجاولات - جستجوی لغت در جدول جو

مجاولات
(مُ وَ)
گردش در جنگ و در کشتی. گویند کانت بینهم مجاولات. (ناظم الاطباء). و رجوع به مجاوله شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مراسلات
تصویر مراسلات
نامه هایی که به یکدیگر بنویسند، نامه نگاری ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معقولات
تصویر معقولات
اموری که به وسیلۀ عقل ادراک می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجاولت
تصویر مجاولت
با هم جولان کردن، با یکدیگر گشتن در جنگ یا در کشتی برای پیروزی یافتن بر یکدیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجاوبات
تصویر مجاوبات
جواب دادن ها
فرهنگ فارسی عمید
(مُ مَ / مِ)
جمع واژۀ مجامله. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مجامله شود
لغت نامه دهخدا
(مُ وَ)
جمع واژۀ مقاوله. گفت و شنودها. گفتگوها: بعداز مقاولات بسیار اتفاق بر آن افتاد که هرات فایق راباشد و نیشابور و قیادت جیوش ابوعلی را. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 108). و رجوع به مقاوله شود
لغت نامه دهخدا
(مُ وَ)
جمع واژۀ مناوله: در اثناء مناولات و تضاعیف آن حالات بهرام گور گفت دهقان را که... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 21). رجوع به مناوله و مناولت شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ)
جمع واژۀ مجادله. رجوع به مجادله شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
مجاوله: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و به مجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند... (مرزبان نامه). رجوع به مجاوله شود
لغت نامه دهخدا
(مُ وَ / وِ)
جمع واژۀ مجاوبه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مجاوبه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مجعوله، مؤنث مجعول. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مجعول شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متداولات
تصویر متداولات
جمع متداوله، زند کان روا گان جمع متداوله، جمع متداوله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متجاوزات
تصویر متجاوزات
جمع متجاوزه، ویهزکان مرز گذران ستمگران افزون ها جمع متجاوزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متجاهلات
تصویر متجاهلات
جمع متجاهله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متاملات
تصویر متاملات
جمع متامله، فرجام اندیشان درنگ کنندگان جمع متامله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبذولات
تصویر مبذولات
جمع مبذوله، بخشیده ها پذیرفته ها جمع مبذوله (مبذول)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبادلات
تصویر مبادلات
جمع مبادله، داد و ستدها ورتش ها (مصدر واسم) جمع مبادله
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ماکوله، خوارتارها خوردنی ها جمع ماکوله: خورده شده ها، خوردنیها: انواع ماکولات و مشروبات روی سفره حاضر بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاوبات
تصویر مجاوبات
جمع مجاوبت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مجامله، نیکویی کردن ها خوش سودایی ها چرب زبانی ها چاپلوسی ها جمع مجامله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجاوزات
تصویر تجاوزات
جمع تجاوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناولات
تصویر تناولات
جمع تناول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجادلات
تصویر تجادلات
جمع تجادل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطاولات
تصویر تطاولات
جمع تطاول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تداولات
تصویر تداولات
جمع تداول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاویات
تصویر مجاویات
جمع مجاوبه، هم پاسخی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجهولات
تصویر مجهولات
جمع مجهوله (مجهول)
فرهنگ لغت هوشیار
با هم جولان کردن با یکدیگر گشتن در نبرد: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجادلات
تصویر مجادلات
جمع مجادله، - پیکارها دشمنی ها جمع مجادله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجعولات
تصویر مجعولات
جمع مجعوله، ساختگی ها جمع مجعوله (مجعول)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاولات
تصویر مقاولات
جمع مقاوله، گفت و شنود ها، پیوند نامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متمولات
تصویر متمولات
جمع متموله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاملات
تصویر معاملات
داد و ستدها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محصولات
تصویر محصولات
فرآورده ها
فرهنگ واژه فارسی سره