- مجامر
- مجمرها، ظروفی که در آن آتش می ریزند، آتشدان ها، عودسوز ها، بوی سوز ها، جمع واژۀ مجمر
معنی مجامر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
واژه در فارسی ساخته شده مردم ولگرد جمیریان بازار گردان جمعی است بی مفرد گروه غوغا طلب اوباش مردم ولگرد، اوباش
شب نشین، افسانه گو
قمار کننده، قمارباز
همسایه، کسی که در محلی نزدیک مسکن کس دیگر اقامت اختیار کند و در آنجا به سر ببرد، آنکه یا آنچه در کنار چیز دیگر قرار دارد
کسی که برای به دست آوردن ثواب در یک مکان مقدس اقامت دارد
کسی که برای به دست آوردن ثواب در یک مکان مقدس اقامت دارد
آشکار کننده، بانگ زننده، کینه توز، دشنامگوی، رو به رو شونده: در جنگ مجاهرت در فارسی: آشکار کردن، بانگ زدن، کینه توزی، دشنامگویی، جنگ رو با روی کارراه انداز، بازر گان توانگر، گنجور، منگیا گر (قمار باز) با کسی روبرو جنگ کننده، دشمنی کننده، دشنام دهنده، آواز بلند کننده، آشکار کننده جمع مجاهرین
همسایگی کننده، همجوار
جاهای جمع شدن، جاهای فراهم آمدن
شب زنده دار، افسانه گوی شب زنده دار شب نشین، افسانه گو قصه سرای جمع مسامرین
به گرو بازنده، قمار باز و حریف
((مُ هِ))
فرهنگ فارسی معین
با کسی روبه رو جنگ کننده، دشمنی کننده، دشنام دهنده، آواز بلند کننده، آشکار کننده، جمع مجاهرین
گروه غوغاطلب، اوباش
مجمع ها، جاهای جمع شدن، محل های اجتماع، انجمن ها، جمع واژۀ مجمع
Adjacent, Proximate
adjacente, próximo
angrenzend, benachbart
sąsiedni
прилегающий , соседний
суміжний , сусідній
aangrenzend
adyacente, próximo
adjacent, prochain
adiacente, prossimo
सन्निकट , पास
সন্নিহিত , নিকটবর্তী
berdekatan, terdekat
bitişik, yakın
相邻的 , 近的