با کسی نیکویی نمودن. (المصادر زوزنی). نیکویی کردن. (آنندراج). ورجوع به مجاملت شود، به جمیل معامله کردن بدون مؤاخات خالص با حسن معاشرت نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) رجوع به مجاملت و مجامله شود
با کسی نیکویی نمودن. (المصادر زوزنی). نیکویی کردن. (آنندراج). ورجوع به مجاملت شود، به جمیل معامله کردن بدون مؤاخات خالص با حسن معاشرت نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) رجوع به مجاملت و مجامله شود
وطی کردن. جماع کردن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به مجامعت شود، با کسی در چیزی اتفاق کردن. (تاج المصادر بیهقی). بر کاری گرد آمدن با کسی. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
وطی کردن. جماع کردن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به مجامعت شود، با کسی در چیزی اتفاق کردن. (تاج المصادر بیهقی). بر کاری گرد آمدن با کسی. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
مجاذبت در فارسی: کشمکش همدیگر را کشیدن نزاع و کشمکش کردن: یکی را اختیار کردند تا قایم مقام برادر بنشست برادر دیگر را که مجاذبت ملک می نمود از دست برداشتند
مجاذبت در فارسی: کشمکش همدیگر را کشیدن نزاع و کشمکش کردن: یکی را اختیار کردند تا قایم مقام برادر بنشست برادر دیگر را که مجاذبت ملک می نمود از دست برداشتند
مجامعت در فارسی مرزش مایوت نیوتش - گای - گایش، هم آمیزی، آرمش جماع کردن مباشرت کردن: علی بن ابی طالب و عبدالله بن عباس و... گفتند: بمعنی مجامعت است، جماع آرمش: روا نباشد مرد را مجامعت زن
مجامعت در فارسی مرزش مایوت نیوتش - گای - گایش، هم آمیزی، آرمش جماع کردن مباشرت کردن: علی بن ابی طالب و عبدالله بن عباس و... گفتند: بمعنی مجامعت است، جماع آرمش: روا نباشد مرد را مجامعت زن