جدول جو
جدول جو

معنی مجازر - جستجوی لغت در جدول جو

مجازر
(مَ زِ)
جمع واژۀ مجزر. جای شتر کشتن (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ مجزر و مجزره. (ناظم الاطباء). و رجوع به مجزر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجازا
تصویر مجازا
از روی مجاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
جزادهنده، پاداش دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
همسایه، کسی که در محلی نزدیک مسکن کس دیگر اقامت اختیار کند و در آنجا به سر ببرد، آنکه یا آنچه در کنار چیز دیگر قرار دارد
کسی که برای به دست آوردن ثواب در یک مکان مقدس اقامت دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجامر
تصویر مجامر
مجمرها، ظروفی که در آن آتش می ریزند، آتشدان ها، عودسوز ها، بوی سوز ها، جمع واژۀ مجمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
ویژگی آنچه به صورت مجاز به کار رفته باشد، غیرحقیقی، غیرواقعی
فرهنگ فارسی عمید
آشکار کننده، بانگ زننده، کینه توز، دشنامگوی، رو به رو شونده: در جنگ مجاهرت در فارسی: آشکار کردن، بانگ زدن، کینه توزی، دشنامگویی، جنگ رو با روی کارراه انداز، بازر گان توانگر، گنجور، منگیا گر (قمار باز) با کسی روبرو جنگ کننده، دشمنی کننده، دشنام دهنده، آواز بلند کننده، آشکار کننده جمع مجاهرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
همسایگی کننده، همجوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
یعنی غیر حقیقی، ضد حقیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجازه
تصویر مجازه
مجازه در فارسی مونث مجاز: پرواناک روا مونث مجاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجازا
تصویر مجازا
پاتخشیک از روی مجاز مجازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
((مَ))
غیرحقیقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
((مُ وِ))
همسایه، همجوار، در کنار دیگری، کسی که به قصد ثواب در کنار یک بنای مقدس اقامت می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجاهر
تصویر مجاهر
((مُ هِ))
با کسی روبه رو جنگ کننده، دشمنی کننده، دشنام دهنده، آواز بلند کننده، آشکار کننده، جمع مجاهرین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
هس تنما
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
Adjacent, Proximate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
Allowable, Virtual, Metaphoric
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
adjacent, prochain
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
autorisé, métaphorique, virtuel
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
суміжний , сусідній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
consentito, metaforico, virtuale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
adyacente, próximo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
permitido, metafórico, virtual
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
aangrenzend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
toegestaan, metaforisch, virtueel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
permitido, metafórico, virtual
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
дозволений , метафоричний , віртуальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
разрешённый , метафорический , виртуальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
прилегающий , соседний
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
sąsiedni
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
dozwolony, metaforyczny, wirtualny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
angrenzend, benachbart
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
zulässig, metaphorisch, virtuell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
adjacente, próximo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مجاور
تصویر مجاور
adiacente, prossimo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی