ستارگان مایل به غروب. (آنندراج) : مسبب همه قادری است که مجادیح انواء، نفحه ای از نوافح رحمت اوست. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 437). و رجوع به ترکیب بعد شود. - مجادیح السماء، انواء آسمان و نوء غروب کردن منزلی است از منازل ماه و طلوع کردن منزلی دیگر مقابل آن. و آن جمع مجدح به اشباع کسره و قیاساً واحد آن مجداح باید باشد. (از منتهی الارب) (از آنندراج). نؤهای آسمان یعنی غروب کردن منزلی از منازل ماه و طلوع نمودن منزل مقابل آن. (ناظم الاطباء). انواء آسمان. جمع واژۀ مجدح و قیاساً واحد آن مجداح است و گویند: ’ارسلت السماء مجادیح الغیث’ و آن نزد عرب از نؤهایی است که دلالت بر باران دارد و آن سه ستاره است... (از اقرب الموارد). و رجوع به انواء و نوء و مجدح شود، کناره های دریا. (آنندراج). و رجوع به مجداح شود
ستارگان مایل به غروب. (آنندراج) : مسبب همه قادری است که مجادیح انواء، نفحه ای از نوافح رحمت اوست. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 437). و رجوع به ترکیب بعد شود. - مجادیح السماء، انواء آسمان و نوء غروب کردن منزلی است از منازل ماه و طلوع کردن منزلی دیگر مقابل آن. و آن جمع مِجدَح به اشباع کسره و قیاساً واحد آن مجداح باید باشد. (از منتهی الارب) (از آنندراج). نؤهای آسمان یعنی غروب کردن منزلی از منازل ماه و طلوع نمودن منزل مقابل آن. (ناظم الاطباء). انواء آسمان. جَمعِ واژۀ مِجدَح و قیاساً واحد آن مجداح است و گویند: ’ارسلت السماء مجادیح الغیث’ و آن نزد عرب از نؤهایی است که دلالت بر باران دارد و آن سه ستاره است... (از اقرب الموارد). و رجوع به انواء و نوء و مجدح شود، کناره های دریا. (آنندراج). و رجوع به مِجداح شود
جمع معزف و معزفه، ساز ها ساز های زهی ساز های بادی جمع معزف و معزفه آلات موسیقی. توضیح نویسندگان ایرانی و عرب سازهایی را که دارای سیمهای باز (اوتار مطلقه) بوده تحت عنوان معازیف (که مفرد آن معزفه است) ذکر میکرده اند و لی در طی زمان این کلمه معنی و سیعتری بخود گرفت و بکلیه سازهای زهی و حتی در بعضی موارد بسازهای بادی هم اطلاق میشده است
جمع معزف و معزفه، ساز ها ساز های زهی ساز های بادی جمع معزف و معزفه آلات موسیقی. توضیح نویسندگان ایرانی و عرب سازهایی را که دارای سیمهای باز (اوتار مطلقه) بوده تحت عنوان معازیف (که مفرد آن معزفه است) ذکر میکرده اند و لی در طی زمان این کلمه معنی و سیعتری بخود گرفت و بکلیه سازهای زهی و حتی در بعضی موارد بسازهای بادی هم اطلاق میشده است
ستیزیدن، خصومت کردن با کسی، ستیزه خصومت: گفتم نباید که در میدان مکاشفه و مجادله افتد، مباحثه در مسئله ای (علمی ادبی دینی و غیره) بطوری که هر یک از طرفین بخواهد رای خود را بر دیگری تحمیل کند
ستیزیدن، خصومت کردن با کسی، ستیزه خصومت: گفتم نباید که در میدان مکاشفه و مجادله افتد، مباحثه در مسئله ای (علمی ادبی دینی و غیره) بطوری که هر یک از طرفین بخواهد رای خود را بر دیگری تحمیل کند