جدول جو
جدول جو

معنی مثبی - جستجوی لغت در جدول جو

مثبی
(مُ ثَبْ بی)
گردآورنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ورجوع به تثبیه شود، پیوسته باشنده برکاری. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ملازم کاری. (ناظم الاطباء) ، اصلاح کننده چیزی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، افزون و تمام کننده، بزرگ دارنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بر خوی پدر رونده. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) ، آنکه شکایت حال و حاجت خود پیش کسی برد و یاری خواهد. (آنندراج) (از منتهی الارب). و رجوع به تثبیه شود
لغت نامه دهخدا
مثبی
گرد آورنده
تصویری از مثبی
تصویر مثبی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مثبت
تصویر مثبت
ثابت کننده، برقراردارنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مربی
تصویر مربی
تربیت کننده، پرورش دهنده، پرورنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
مقابل منفی، نشان دهندۀ وجود چیزی، نشان دهندۀ قبولی، حاکی از پذیرفتن یا پسندیدن چیزی
خوب، سودمند، خوشایند
ویژگی عددی که از صفر بزرگ تر باشد، در ریاضیات عددی که دارای نشانۀ + باشد
ثبت شده، نوشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدبی
تصویر مدبی
ملخناک پوشیده، پنهان کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وثبی
تصویر وثبی
بر جهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منبی
تصویر منبی
پیام دهنده آگاه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده ترجهاری طرجهالی یا غضروف مکبی. یکی از غضروفهای فرد حنجره که نازک و بیضی شکل است و در قسمت قدامی فوقانی حنجره و در قسمت عقب غضروف در قی قرار دارد و انتهای باریک آن در پایین است. این غضروف دارای دو سطح قدامی و خلفی و دو انتهای فوقانی و تحتانی میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
مربا در فارسی همبک پرورتک شکریزه پته (گویش گیلکی) ریچار ریچاله ریچال لیچار (گویش کاشمری) پرورده ارمگان پرورنده فرهنجنده پرورده شده پرورش یافته. پرورش دهنده تربیت کننده: دگر مربی اسلام شیخ مجدالدین که قاضیی به از و آسمان ندارد یاد. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه کلامش مطابق اسلوب نباشد، آنکه در گفتار و تحریر تعمیه بکار برد جمع مثبجین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثنی
تصویر مثنی
دوتایی، دوتا دوتا
فرهنگ لغت هوشیار
مان جای گاه جای آرام نام نیزه پیامبر اسلام (ص) جزای نیک دهنده، عطا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثیب
تصویر مثیب
پاداش دهنده زن مرد دیده بیوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
ثابت کرده شده، ثبت شده، مخالف منفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
((مُ ثَ بِّ))
محکم کننده، استوار کننده، برجا دارنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مربی
تصویر مربی
((مُ رَ ب با))
تربیت شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مربی
تصویر مربی
((مُ رَ بّ))
پرورش دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
((مُ بِ))
ثابت کننده، مدلل سازنده، استوار کننده، ثبت کننده، جمع مثبتین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
((مُ بَ))
ثبت شده، استوار شده، برقرار، ثابت شده، مدلل، دارای جنبه موافقت و پذیرش، خوشایند و خوب، ویژگی کمیتی بزرگ تر از صفر (ریاضی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثوی
تصویر مثوی
((مَ وا))
منزل، مکان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
((مُ ثَ بَّ))
محکم کرده، استوار کرده، برجای داشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثنی
تصویر مثنی
((مُ ثَ نّا))
دو دو، دوتا دوتا، حرفی که دارای دو نقطه باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثنی
تصویر مثنی
((مُ))
ثناگوی، ستایشگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثیب
تصویر مثیب
((مُ))
جزای نیک دهنده، عطا کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مربی
تصویر مربی
پرورنده، پروراننده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
Affirmative, Positive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مربی
تصویر مربی
Instructor, Trainer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
afirmativo, positivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مربی
تصویر مربی
instrutor, treinador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
bejahend, positiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مربی
تصویر مربی
Lehrer, Trainer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
twierdzący, pozytywny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مربی
تصویر مربی
instruktor, trener
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
утвердительный , положительный
دیکشنری فارسی به روسی