جدول جو
جدول جو

معنی مثانی - جستجوی لغت در جدول جو

مثانی
مثنا، قرآن، سوره هایی که در بخش دوم قرآن واقع شده اند و تعداد آیات آن ها از صد کمتر است
سورۀ فاتحه
تصویری از مثانی
تصویر مثانی
فرهنگ فارسی عمید
مثانی(مَ)
جمع واژۀ مثنی [م نا] . (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به مثنی شود، جمع واژۀ مثناه [م / م ] . (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به مثناه شود،
{{اسم خاص}} قرآن است به سبب اقتران آیۀ رحمت و آیۀ عذاب. (از منتهی الارب) (غیاث) (آنندراج). در شرع اطلاق می شود بر تمامی قرآن مجید زیرا مشتمل است بر وعد و وعید و بهشت و دوزخ و مبداء و معاد و امر و نهی و احکام اعتقادیه و عملیه و بر مراتب سعداء و مدارج اشقیاء. (از کشاف اصطلاحات الفنون). از جمله نامهای قرآن است. (از نفایس الفنون)، آنچه از قرآن مکرر است، سورۀ فاتحه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سورۀ فاتحه از آنکه دوباره خوانده می شود در دو رکعت. (غیاث) (آنندراج). سورۀ فاتحهالکتاب زیرا مشتمل است بر وعد و وعید در این آیت: مالک یوم الدین. و بر احوال نیکوکاران و تبهکاران در این آیت: الذین انعمت علیهم. الی آخر سوره و برای آنکه در هر نماز در هر رکعت اول و دوم باید خوانده شود و برای آنکه این سوره در دو نوبت بر پیغمبر نازل شد یک نوبت در مکه زمانی که نماز واجب گردید و یک نوبت در مدینه هنگامی که قبله از بیت المقدس به خانه کعبه نقل و تحویل گردید. (از کشاف اصطلاحات الفنون)، سورتهای قرآن دراز و کوتاه. (محمود بن عمر). سورۀ بقره یا براءه یا هر سوره ای که کم از سوره های طوال و مئین و زاید از سوره های مفصل باشد یا سورۀ حج و سورۀ قصص و سورۀ نمل و سورۀ عنکبوت و سورۀ نور و سورۀ انفال و سورۀ مریم و سورۀ روم و سورۀ یس و سورۀ فرقان و سورۀ حجر و سورۀ ابراهیم و سورۀ ص و سورۀ محمد و سورۀ لقمان و سورۀ زخرف و سورۀ ق و سورۀ مؤمن و سورۀ سجده و سورۀ احقاف و سورۀ جاثیه و سورۀ دخان و سورۀ احزاب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سوره هایی که آیاتش از صد کمتر باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون). سورتها از قرآن که هر یک کمتر از صد آیت است یعنی ثوانی مئین مأخوذ از قول رسول (ص) : اعطیت مکان الانجیل المثانی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سوره هایی از قرآن که پس از مئین آیند زیرا این سوره ها مثنی یعنی مابعد آنها هستند وبه عبارت دیگر مئین اوایل بشمار آیند و مثانی ثوانی محسوب گردند.
- سبع المثانی. رجوع به همین کلمه شود.
،
{{عربی، اسم}} تارهای دوم عود. (از منتهی الارب). آنچه بعد از تارهای اول عود است. (از اقرب الموارد). تارهای دوم عود که آلتی از آلات موسیقی است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
بر مثانی و مثالث بنواز ای مطرب
وصف آن ماه که در حسن ندارد ثانی.
حافظ.
سلام اﷲ ما کر اللیالی
و جاوبت المثانی و المثالی.
حافظ.
، زانوی ستور و دو آرنج آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). زانو و آرنج ستور. (ناظم الاطباء)، پیچ و خمهای وادی. (از اقرب الموارد)، بعضی از محققان نوشته اند که جمع مثنی [م ث ن نا] باشد به معنی تثنیه کرده شده. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
مثانی
جمع مثنی، دو تا ها، دو دو ها، تار های دویم در چنگ
تصویری از مثانی
تصویر مثانی
فرهنگ لغت هوشیار
مثانی((مَ))
آیات قرآن، سوره فاتحه
تصویری از مثانی
تصویر مثانی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مثانه
تصویر مثانه
کیسه ای ماهیچه ای در لگن خاصره که ادرار در آن جمع می شود، آبدان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجانی
تصویر مجانی
رایگان، چیزی که بدون پرداخت پول یا بدون رنج و زحمت به دست آید، مفت، مجانی، صمیمی، بدون دریافت حق الزحمه، راهگان، چیزی که در راه پیدا کنند، پست، بی ارزش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثمانی
تصویر ثمانی
هشت، بعد از هفت، عدد «۸»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میانی
تصویر میانی
وسطی، میانه، میانی مثلاً قرون وسطی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متانی
تصویر متانی
کسی که در کاری تامل و درنگ می کند، درنگ کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبانی
تصویر مبانی
مبناها، پایه ها، بنیان ها، جمع واژۀ مبنا
بناها، عمارت ها، ساختمان ها، بن ها، پایه ها، اساس ها، ساختن ها، جمع واژۀ بنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغانی
تصویر مغانی
جا، منزل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معانی
تصویر معانی
معنی، در علوم ادبی علمی که دربارۀ تاثیرات کلام و زیبایی های آن بحث می کند و شامل مباحثی است از قبیل اسناد، قصر، انشا، وصل و فصل، ایجاز و اطناب و مساوات
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
جمع واژۀ محنیه. (منتهی الارب ذیل ح ن و) ، جمع واژۀ محنوه، جمع واژۀ محناه. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به محنیه و محنوه و محناه شود
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
گیاهی است، هشت. ثمانیه، نام پشته هاست و از آن رو آنان را ثمانی گویند که هشت قاره اند، ثمانی نسوه، هشت زن
لغت نامه دهخدا
تصویری از مکانی
تصویر مکانی
در تازی نیامده جایگاهی منسوب به مکان: (پس وصف حرکت مکانی کرد) (مصنفات بابا افضل 392: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به میان: وسطی، وسط میانه: در صدر خردمندان بی فضل نه خوبست چون رشته لولو که بود سنگ میانیش. (ناصرخسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منانی
تصویر منانی
شیوه مانی دبیره مانی منسوب به مانی مانوی. یا خط منانی. خط مانوی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مغنی، جایباش ها چاره ها منسوب به مغان، شرابی که زردشتیان عمل آورده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
درنگ کننده آهسته کار متاهل یالمند زندار آنکه در امری درنگ و تامل کند درنگ کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثمانی
تصویر ثمانی
هشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبانی
تصویر مبانی
عمارتها و بناها و اساسها و شالوده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معانی
تصویر معانی
معنی ها، مفهومها، منظورها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثانه
تصویر مثانه
آبدان که جای بول باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجانی
تصویر مجانی
مفت و رایگان و بی مزد و اجرت
فرهنگ لغت هوشیار
مثالیه در فارسی مثالی مثالیه: فرو هری منسوب به مثال. یا قالب مثالی. عالم مثال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثمانی
تصویر ثمانی
((ثَ))
هشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثانه
تصویر مثانه
((مَ نِ))
کیسه عضلانی غشایی که ادرار پس از خروج از کلیه ها، در آن جمع می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجانی
تصویر مجانی
((مَ جّ))
رایگان، مفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبانی
تصویر مبانی
((مَ))
جمع مبنی، عمارت ها، بنیادها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغانی
تصویر مغانی
((مَ))
جمع معنی، منازل، چاره ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغانی
تصویر مغانی
جمع مغینه، زنان سرود، گوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معانی
تصویر معانی
((مَ))
جمع معنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میانی
تصویر میانی
معتدل، وسط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجانی
تصویر مجانی
رایگان
فرهنگ واژه فارسی سره
نمونه وار، ایده آل
دیکشنری اردو به فارسی