- مثانه
- آبدان که جای بول باشد
معنی مثانه - جستجوی لغت در جدول جو
- مثانه ((مَ نِ))
- کیسه عضلانی غشایی که ادرار پس از خروج از کلیه ها، در آن جمع می شود
- مثانه
- کیسه ای ماهیچه ای در لگن خاصره که ادرار در آن جمع می شود، آبدان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متوسط
فضل، برتری، نیکویی حال
به روش مغان، مانند مغان
وسط، میان، آنچه در میان چیزی جا دارد، متوسط، محتوا
متانت در فارسی: استواری، نیرو مندی، گرانسنگی، پابر جایی
جمع مثنی، دو تا ها، دو دو ها، تار های دویم در چنگ
مثاله در فارسی فرمان فضل، حسن حال. فرمان پادشاهی
مثافنت در فارسی همزانو نشستن، یاری کردن
جای بازگشتن، جای گرد آمدن
ریسمان، کجی خمیدگی، لا چین مثنات در فارسی مونث مثنی دو تا دو گشته، واژه مادینه گشته در زبان تازی، دو دیله (دیل نقطه) وات دو دیله چون ت
مثمنه در فارسی مونث مثمن بنگرید به مثمن مونث مثمن جمع مثمنات
مرانه در فارسی: زغال اخته از گیاهان زغال اخته
منسوب به مغان مربوط به مغان. شرابی که زردشتیان بعمل آورند
یاریگری
مکانت در فارسی: جای جایگاه، خهر گاه
مابین، ضد کنار و جانب
مهانت در فارسی: خواری خوار گشتگی
مثنا، قرآن، سوره هایی که در بخش دوم قرآن واقع شده اند و تعداد آیات آن ها از صد کمتر است
سورۀ فاتحه
سورۀ فاتحه
اندازه، درجه
منزلت، پایه، جایگاه، جای گرد آمدن، محل اجتماع مردم
منزلت، پایه، جایگاه، جای گرد آمدن، محل اجتماع مردم
Intermediate, Middle
intermediário, meio
pośredni, środkowy
промежуточный , средний
проміжний , середній
tussen-, midden
intermediär, mittel
intermedio, medio
intermédiaire, milieu