جدول جو
جدول جو

معنی متکردم - جستجوی لغت در جدول جو

متکردم(مُ تَ کَ دِ)
از ترس دونده. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). ترسیده و هراسیده ودونده از ترس. (ناظم الاطباء). رجوع به تکردم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متقادم
تصویر متقادم
گذشته، دیرینه، پیشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشک دم
تصویر مشک دم
پرنده ای سیاه رنگ و خوش آواز، برای مثال پراکنده با مشک دم سنگ خوار / خروشان به هم شارک و کبک و سار (خطیری - شاعران بی دیوان - ۲۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ کَ دِ)
اندامها که فراهم آید و ترنجیده شود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ورترنجیده و اندام فراهم آمده. (ناظم الاطباء). رجوع به تکردس شود، مانا به دمب پرستوک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَ سِ)
چیزی درآینده در چیزی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مندرج و متداخل. (ناظم الاطباء). رجوع به تکرسف شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَ فِ)
مجتمع و منضم شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بهم کشیده. (ناظم الاطباء). رجوع به تکرفس شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ دَ)
آن فاصله از زمان که برای ممانعت از عقوبت کفایت کند و مقاومت نماید در مقابل اجرای حد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ دِ)
دیرینه شونده. (آنندراج). دیرینه و قدیم و پیشین و کهنه. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). قدیم. (کشاف اصطلاحات الفنون). دیرینه. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کهن. کهنه. مزمن (در بیماری ها). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : کان نافعاً من السعال المتقادم والنوازل المنحدره من الرأس الی الصدر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گفت در عهود مقدم و دهور متقادم دیوان آشکارا می گردیدند. (مرزبان نامه، ص 81). و رجوع به تقادم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رِ)
نعت فاعلی از استکرام. بزرگواری بدست آورنده. (از منتهی الارب) ، چیزی نفیس و گرامی پیداکننده وچیزی گرامی خواهنده و کریم و گرامی یابنده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به استکرام شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ دِ)
رایگان نماینده و مباح کننده خون همدیگر را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (ازاقرب الموارد). و رجوع به تهادم و مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ دِ)
همدیگر همنشینی کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). مشغول به هم صحبتی و همدمی در گفتگو و همنشینی در مجلس شراب. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تنادم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ هََ دِ)
نسبت داده شده از روی لیاقت. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ دَ دِ)
بیفتنده. (آنندراج). افتاده و ساقط شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تدهدم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ دِ)
برهم زننده و با هم کوبنده. (آنندراج). برهم زده شده و با هم کوفته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، انبوهی کرده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تصادم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ دِ)
کسی است که همیشه به خدمت بندگان قیام کند و خدمت او خالی از هواهاو شوائب نفسانی باشد، ولیکن هنوز به حقیقت زهد نرسیده باشد. گاه به سبب غلبۀ ایمان بعضی از خدمات او در محل قبول افتد و گاه به واسطۀ غلبۀ هوا خدمت او قبول نشود. (فرهنگ لغات و اصطلاحات سیدجعفر سجادی)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لِ)
با هم سخن گوینده. (آنندراج). با هم سخن گوینده پس از مهاجرت. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تکالم شود
لغت نامه دهخدا
(تَ نُ)
از ترس دویدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رَدْ دِ)
جامۀ کهنه. (منتهی الارب). جامۀ کهنه و به پاره آمده. (آنندراج). جامۀ کهنه و جامۀ درپی کرده. (ناظم الاطباء) ، درپی کننده جامه را. (آنندراج). درپی کننده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تردم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رَدْ دَ)
جای درپی کردن جامه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به تردم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَرْ رِ)
به تکلف کرم نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که به تکلف سخاوت و جوانمردی میکند. (ناظم الاطباء) ، آن که از لؤم و جز آن دور باشد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سزاوار ستایش و مکرم. (ناظم الاطباء). رجوع به تکرم شود
لغت نامه دهخدا
جانوری (پرنده ای) باشد سیاه رنگ در غایت خوش آوازی: پراکنده با مشک دم سنگخوار خروشان بهم سارک و کبک و سار. (اسدی) توضیح با مراجعه بماخذی که در دست بود این جانور شناخته نشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکالم
تصویر متکالم
همسخن
فرهنگ لغت هوشیار
مردمیار کسی است که همیشه بخدمت بندگان خدا قیام کند و خدمت او خالی از هوا ها و شوایب نفسانی باشد و لیکن هنوز بحقیقت زهد نرسیده باشد، گاه بسبب غلبه ایمان بعضی از خدمات او در محل قبول افتد و گاه بواسطه غلبه هوا خدمت او قبول نشود
فرهنگ لغت هوشیار
دیرینه شونده دیرینه گذشته دیرینه: گفت: در عهود مقدم و دهور متقادم دیوان... آشکارا میگردیدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکرره
تصویر متکرره
مونث متکرر جمع متکررات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکارم
تصویر متکارم
دارای عزت و با احترام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستکرم
تصویر مستکرم
بزرگواری بدست آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
رو به رو شونده بهم خورنده با چیزی با هم زننده با هم کوبنده جمع متصادمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متمرده
تصویر متمرده
مونث متمرد جمع متمردات
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پف آلودگی از بیماری ها عارضه ای که ناشی از نارسایی عمل غده تیروئید (درقی) میباشد. این عارضه یاخود بخود و یا پس از عمل جراحی و برداشتن غده تیروئید پدید میاید. علایم آن عبارتند از بهت روحی که قوه حافظه بیمار ضعیف و وی دچارکندی ذهن میشود. حرارت بدنش پایین و بین 36 تا 37 درجه نوسان دارد. بدن به کمترین سرماییحساس است. بیمار کم اشتهااست و دچار ضعف و بی حالی است. پلکها متورم و پف آلود و گونه ها باد کرده و آویزان و رنگ صورت پریده و مایل بزردی است. موهای سر و ابرو کم شده و کرده و قیافه مغولی بخود میگیرد. مریض مبتلی به ورم سرتا سری زیر جلدی است. این ورم سخت و سفید و مات است و با فشارانگشت اثر فرو رفتگی برجای نمیگذارد. عارضه میکسدم در کودکان به کرتی نیسم یا میکسدم کودکی موسوم است. در اطفال یا بصورت مادر زادی است. و یا در سنین کودکی بعلت نقصان ترشح غده تیروئید عارض میگردد. کودکان مبتلی باین عارضه موجوداتی کوتاه قد و ابله هستند وغده تیروئید درآنهاگاهی دچارصغرمیشود ولی غالبا بعلت افزایش نسج فیبری غده بزرگ میگردد و گوآتر پدید می آید در حالیکه نسج اصلی مترشحه غده تحلیل رفته است. این گونه کودکان گاهی سالهای متمادی عمر میکنند ولی قوای روحی و فهم و حافظه آنهابسیار کم است وبیشتربه اطفال سه یا چهار ساله شباهت دارند. نمو اعضای تناسلی آنها دچار وقفه میشود و منظره صورت مات و رنگ پریده و پوست بدن خشک و کلفت و چروک خورده است. بینی آنهاپهن و در وسط فرو رفته و لبها کلفت و غالبا ترک خورده است میکزادم
فرهنگ لغت هوشیار
عارضه ای که ناشی از نارسایی عمل غده تیروئید (درقی) میباشد. این عارضه یاخود بخود و یا پس از عمل جراحی و برداشتن غده تیروئید پدید میاید. علایم آن عبارتند از بهت روحی که قوه حافظه بیمار ضعیف و وی دچارکندی ذهن میشود. حرارت بدنش پایین و بین 36 تا 37 درجه نوسان دارد. بدن به کمترین سرماییحساس است. بیمار کم اشتهااست و دچار ضعف و بی حالی است. پلکها متورم و پف آلود و گونه ها باد کرده و آویزان و رنگ صورت پریده و مایل بزردی است. موهای سر و ابرو کم شده و کرده و قیافه مغولی بخود میگیرد. مریض مبتلی به ورم سرتا سری زیر جلدی است. این ورم سخت و سفید و مات است و با فشارانگشت اثر فرو رفتگی برجای نمیگذارد. عارضه میکسدم در کودکان به کرتی نیسم یا میکسدم کودکی موسوم است. در اطفال یا بصورت مادر زادی است. و یا در سنین کودکی بعلت نقصان ترشح غده تیروئید عارض میگردد. کودکان مبتلی باین عارضه موجوداتی کوتاه قد و ابله هستند وغده تیروئید درآنهاگاهی دچارصغرمیشود ولی غالبا بعلت افزایش نسج فیبری غده بزرگ میگردد و گوآتر پدید می آید در حالیکه نسج اصلی مترشحه غده تحلیل رفته است. این گونه کودکان گاهی سالهای متمادی عمر میکنند ولی قوای روحی و فهم و حافظه آنهابسیار کم است وبیشتربه اطفال سه یا چهار ساله شباهت دارند. نمو اعضای تناسلی آنها دچار وقفه میشود و منظره صورت مات و رنگ پریده و پوست بدن خشک و کلفت و چروک خورده است. بینی آنهاپهن و در وسط فرو رفته و لبها کلفت و غالبا ترک خورده است میکزادم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقادم
تصویر متقادم
((مُ تَ دِ))
گذشته، پیشین
فرهنگ فارسی معین
((مُ تَ دِ))
کسی است که همیشه به خدمت بندگان خدا قیام کند و خدمت او خالی از هواها و شوایب نفسانی باشد ولیکن هنوز به حقیقت زهد نرسیده باشد. گاه به سبب غلبه ایمان بعضی از خدمات او در محل قبول افتد و گاه به واسطه غلبه هوا خدمت او قبول نشود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متصادم
تصویر متصادم
((مُ تَ دِ))
به هم خورنده با چیزی، با هم زننده، با هم کوبنده، جمع متصادمین
فرهنگ فارسی معین
درگیر، متناقض
دیکشنری اردو به فارسی