جدول جو
جدول جو

معنی متهجس - جستجوی لغت در جدول جو

متهجس(مُ تَ هََ جْ جِ)
نان فطیر ناخواسته یعنی بی خمیر. (آنندراج) (از منتهی الارب). خبز متهجس، یعنی نان فطیر که خمیر آن نرسیده باشد و متهجش با شین مصحف این کلمه است. (از اقرب الموارد). نان فطیر که خمیر آن برنیامده باشد. (ناظم الاطباء). نان فطیر که خمیر آن تخمیر نشده باشد. (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متهجد
تصویر متهجد
کسی که شب تا سحر برای نماز و عبادت بیدار بماند، شب زنده دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متنجس
تصویر متنجس
نجس شونده، ناپاک
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ فَجْ جِ)
مغرور. متکبر و خودبین. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفجس شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ عَجْ جِ)
متکبر. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). متکبر و خودبین. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعجس شود
لغت نامه دهخدا
(مُتَ هََ جْ جِ)
آن که به شب بیدار باشد. (آنندراج) (از منتهی الارب). بیدار و بی خواب و بیدار در شب و از خواب برخیزنده در شب. (ناظم الاطباء). کسی که در شب جهت عبادت پروردگار برخیزد. شب زنده دار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، خفته در شب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به تهجد شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ هََ جْ جِ)
به مهاجران ماننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مانا به مهاجران یعنی آنان که از وطن خود هجرت کرده اند. (ناظم الاطباء) ، کسی که در گرمای نیمروز سفر میکند و به جایی میرود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تهجر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ هََ جْ جی)
از ’ه ج و’، آنکه حروف مقطعات خواند. (آنندراج) (از منتهی الارب). آموزانندۀ الفبا. (ناظم الاطباء). و رجوع به تهجی شود
لغت نامه دهخدا
(مُتَ هََ لْ لِ)
لاغر و نزار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَجْ جِ)
مجوسی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مجوسی و آتش پرست شده. (ناظم الاطباء). رجوع به تمجس شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَجْ جِ)
ناپاک. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آلوده و ناپاک. (ناظم الاطباء). نجس شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تنجس شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ وَجْ جِ)
آن که گوش دارد به آواز نرم. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که گوش میدهد و میشنودآواز نرم را. (ناظم الاطباء). و رجوع به توجس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متهجد
تصویر متهجد
شب زنده دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متهجز
تصویر متهجز
بسیجیده ساخته و آماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متنجس
تصویر متنجس
ناپاک، آلوده، نجس شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متنجس
تصویر متنجس
((مُ تَ نَ جِّ))
نجس شونده، ناپاک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متهجد
تصویر متهجد
((مُ تَ هَ جِّ))
آن که شب هاتا هنگام سحر به عبادت خدا پردازد، شب زنده دار
فرهنگ فارسی معین
شب زنده دار، عابد شب زنده دار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آلوده، ناپاک، ناطاهر، نجس
متضاد: طاهر
فرهنگ واژه مترادف متضاد