جدول جو
جدول جو

معنی متنه - جستجوی لغت در جدول جو

متنه(مُ نَ)
زمین درشت و بلند. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مانه
تصویر مانه
(دخترانه)
نام روستایی در نزدیکی بجنورد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از متینه
تصویر متینه
(دخترانه)
مؤنث متین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آتنه
تصویر آتنه
(دخترانه)
آتنا، در اساطیر یونان، خدای اندیشه، هنر، دانش، و صنعت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فتنه
تصویر فتنه
(دخترانه)
شورش، طغیان، مفتون، عاشق، دلداده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مانه
تصویر مانه
مان، اثاث خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متنزه
تصویر متنزه
گردش کننده، پاکدامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مظنه
تصویر مظنه
جایی که گمان وجود چیزی در آن برود، جای گمان بردن، نرخ و ارزش کالا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متنبه
تصویر متنبه
آگاه، هوشیار، بیدار شده ازخواب، بیدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متنزه
تصویر متنزه
محل باصفا، تفرجگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ختنه
تصویر ختنه
بریدن سر آلت تناسل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متنزه
تصویر متنزه
پاک و پاکیزه و عاری از بدی و آلایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکنه
تصویر مکنه
مکنت در فارسی: توانگری، نیرو نیرو مندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مضنه
تصویر مضنه
مضنه درفارسی زفتی انگیز (زفتی بخل) آنچه که بدان بخل ورزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسنه
تصویر مسنه
مونث مسن زن پیر
فرهنگ لغت هوشیار
محنه و محنت در فارسی اوز مایش آزمایش، لگ رنج جسک مست این واژه به نادرست در صحاح الفرس برابر با گله آمده با این گواه از لبیبی: ای از ستیهش تو همه مردمان به مست که خود آرش رنج را می رساند آزمایش، رنج: هر چه بلا و محنت است آنرا پوشیده دارد، جمع محن. یا ایام (دورهء) محنت. (کلام)، سالهایی است که مردم را بمساله خلق قرآن امتحان میکردند. اگر قرآن را مخلوق میدانستند رها میساختند والا به تعذیب ایشان می پرداختند. مامون بسال 218 ه. ق. فرمانی برای اسحاق بن ابراهیم نوشت که باید قاضیان و گواهان و محدثان را بقرآن آزمایش کند. هر کس قرآن را مخلوق داند رها سازد و هر که جز آن گوید بوی گزارش دهد تا رای خود را درباره او بفرماید. گروهی از روی عقیدت یا بیم به مخلوق بودن قرآن گواهی دادند و گروهی که آنرا مخلوق ندانستند یا سکوت کردند گرفتار شکنجه ها شدند یا بقتل رسیدند و این امر تا ایام متوکل ادامه داشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متنبه
تصویر متنبه
خبردار و آگاه، خبردار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مظنه
تصویر مظنه
گویا و شاید و یحتمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعه
تصویر متعه
صیغه و نکاح موقتی ضد عقدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبنه
تصویر متبنه
کاهدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متانه
تصویر متانه
متانت در فارسی: استواری، نیرو مندی، گرانسنگی، پابر جایی
فرهنگ لغت هوشیار
اثاثه خانه اثاث البیت: بدانش بیلفنج نیکی کزین جا نیایند با تو نه خانه نه مانه. (ناصر خسرو. 382)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتنه
تصویر فتنه
آزمودن، اختلاف کردن مردم در رای و تدبیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقنه
تصویر متقنه
متقنه در فارسی مونث متقن: استوار مونث متقن. مونث متقن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متنزه
تصویر متنزه
((مُ تَ نَ زِّ))
محل باصفا، جای گردش و تفریح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مونه
تصویر مونه
((نِ))
خاصیت، خاصیت طبیعی چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مظنه
تصویر مظنه
((مَ ظِ نَّ))
گمان، پندار، در فارسی به معنای بها و نرخ کالا، جمع مظان، دست کسی آمدن از قیمت یا وضع خبردار شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متنبه
تصویر متنبه
((مُ تَ نَ بِّ))
بیدار، آگاه، تنبیه شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ختنه
تصویر ختنه
((خَ نِ))
بریدن غلاف سر آلت مرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متعه
تصویر متعه
((مُ عِ))
آن چه که از آن برخوردار شود، زنی که برای تمتع به مدت معینی صیغه شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مانه
تصویر مانه
((نَ))
لوازم خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فتنه
تصویر فتنه
((فِ تْ نِ))
اختلاف رأی و نظر داشتن، گناه ورزی، آشوب، عذاب، رنج، گناه، ستیزه، خلاف، شگفتی، دیوانگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمنه
تصویر تمنه
((تَ مَ نَ))
سوزن لحاف دوزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مونه
تصویر مونه
ایده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فتنه
تصویر فتنه
آشوب
فرهنگ واژه فارسی سره