جدول جو
جدول جو

معنی مظنه

مظنه((مَ ظِ نَّ))
گمان، پندار، در فارسی به معنای بها و نرخ کالا، جمع مظان، دست کسی آمدن از قیمت یا وضع خبردار شدن
تصویری از مظنه
تصویر مظنه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مظنه

مظنه

مظنه
جایی که گمان وجود چیزی در آن برود، جای گمان بردن، نرخ و ارزش کالا
مظنه
فرهنگ فارسی عمید

مظنه

مظنه
موضع ظن یا جای گمان بردن. ج، مَظان. (آنندراج) (غیاث). جای گمان بردن چیزی راکه در آنجای است. ج، مظان. (منتهی الارب). جایی که گمان میرود چیزی در آنجا باشد. (ناظم الاطباء). مظنه الشی ٔ، جای معهود چیزی که گمان رود آن چیز در آنجاست. ج، مظان. (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) : مطمح نظرش جای خطرناک و مظنۀ هلاک. (گلستان)
لغت نامه دهخدا

مظنه

مظنه
گمان و پندارو اندیشه و قیاس و وهم و احتمال، گویاو شاید و یحتمل. (ناظم الاطباء) ، در تداول بازاریان ایران، نرخ. بها و نرخ تقریبی. ج، مظان و مظنه جات. (از یادداشت های به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

مانه

مانه
اثاثه خانه اثاث البیت: بدانش بیلفنج نیکی کزین جا نیایند با تو نه خانه نه مانه. (ناصر خسرو. 382)
فرهنگ لغت هوشیار