فراخ نشسته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به توسع شود، فراخ. وسیع: این بندۀ ثناگر متوقع است و مجال امیدش متوسع. (مرزبان نامه ص 10)
فراخ نشسته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به توسع شود، فراخ. وسیع: این بندۀ ثناگر متوقع است و مجال امیدش متوسع. (مرزبان نامه ص 10)
گوناگون شونده. (غیاث) (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گوناگون شده. (ناظم الاطباء). گونه گون. گونه گونه. گوناگون. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ ازتازی، گوناگون و دارای انواع و اقسام و اشکال مختلف و هر چیزی که به اجزاء مختلف و وصفهای گوناگون تقسیم شده باشد. (ناظم الاطباء) : و آنکه نبض ده جنس است و هر یکی از او متنوع شود به سه نوع دو طرفین او و یکی اعتدال او... (چهارمقالۀ نظامی عروضی، ص 106) ، شاخ جنبنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شاخۀ درخت جنبنده. (ناظم الاطباء) ، کسی که جلو می افتد و در سفر پیش میرود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تنوع شود. - مکان متنوع، مکان دور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
گوناگون شونده. (غیاث) (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گوناگون شده. (ناظم الاطباء). گونه گون. گونه گونه. گوناگون. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ ازتازی، گوناگون و دارای انواع و اقسام و اشکال مختلف و هر چیزی که به اجزاء مختلف و وصفهای گوناگون تقسیم شده باشد. (ناظم الاطباء) : و آنکه نبض ده جنس است و هر یکی از او متنوع شود به سه نوع دو طرفین او و یکی اعتدال او... (چهارمقالۀ نظامی عروضی، ص 106) ، شاخ جنبنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شاخۀ درخت جنبنده. (ناظم الاطباء) ، کسی که جلو می افتد و در سفر پیش میرود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تنوع شود. - مکان متنوع، مکان دور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)