- متنبل (مُ تَ نَبْ بِ)
تیردار. (مهذب الاسماء) (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به نبل شود
معنی متنبل - جستجوی لغت در جدول جو
- متنبل
تیر دار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مُ تَ نَبْ بی)
لغت نامه دهخدا
رجوع به ابوالطیب متنبی، احمد بن حسین بن حسن بن عبدالصمد الجعفی الکندی در این لغت نامه و رجوع به روضات الجنات ص 61 و تتمۀ صوان الحکمه ص 185 و ابن الندیم و اعلام زرکلی ج 1 ص 110 چ 2 و معجم المطبوعات ج 2 ص 1615 و تاریخ گزیده ص 813 و خاندان نوبختی ص 195 و تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 3 ص 595 شود
(مُ تَ نَصْ صِ)
لغت نامه دهخدا
معاف شده و بخشیده شده و عفو شده و بی گناه و بی جرم. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
(مُ تَ نَمْ مِ)
لغت نامه دهخدا
جنبنده و بعض قوم در آینده در بعض. (آنندراج) (از منتهی الارب). جنبنده مانند مورچه. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنمل شود
(مُ تَ نَقْ قِ)
لغت نامه دهخدا
آن که چیزی را نقل شراب گرداند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که تنقل میکند و پس از جام شراب جهت مزه چیزی میخورد. (ناظم الاطباء) ، بسیار برگردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، ترجمه شده و از زبانی به زبانی دیگرنقل شده، نقل کرده شده، قابل حمل و نقل. (ناظم الاطباء). رجوع به تنقل شود
(مُ تَ نَفْ فِ)
لغت نامه دهخدا
کسی که نافله بجای می آورد، یعنی عبادتی که واجب نبود، کسی که افزونتر از یاران برای اصحاب خود غنیمت گیرد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
(مُ تَ نَعْ عِ)
لغت نامه دهخدا
نعل پوشنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کفش و نعل پوشیده. (ناظم الاطباء). رجوع به تنعل شود
(مُ تَ نَدْ دِ)
لغت نامه دهخدا
دست پاک کننده به مندیل. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که به کار می برد رومال و یا دستمال را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تندل شود
(مُ تَ نَزْ زِ)
لغت نامه دهخدا
به درنگ و مهلت فرود آینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آهسته و به درنگ فرودآینده. (ناظم الاطباء). فرود آینده و نازل شونده:
تأیید خدایی به تن او متنزل
اقبال سمایی به رخ او متوجه.
منوچهری.
رجوع به تنزل شود
تأیید خدایی به تن او متنزل
اقبال سمایی به رخ او متوجه.
منوچهری.
رجوع به تنزل شود
(مُ تَ نَخْ خِ)
لغت نامه دهخدا
آن که بهترین را برگزیند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آن که برمیگزیند بهترین چیزی را. (ناظم الاطباء) ، بیزنده و غربال کننده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به تنخل شود
(مُ تَ نَخْ خِ)
لغت نامه دهخدا
مالک بن عویمربن عثمان هذلی. ملقب به ابواثیله، شاعری است از نوابغ هذیل. صاحب اغانی قصیده ای را باو نسبت داده است که در رثاء پسرش اثیله گفته است. (از اعلام زرکلی ج 3ص 829). رجوع به البیان و التبیین، ج 1 ص 30 شود
(مُ تَ نَبْ بی)
لغت نامه دهخدا
دعوی نبوت کننده. (آنندراج). ادعای پیغمبری کننده. آن که ادعای نبوت و پیغمبری میکند. (ناظم الاطباء). آن که دعوی پیغامبری کند به دروغ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
(مُ تَ رَبْ بِ)
لغت نامه دهخدا
درخت برگ دار و سبز. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تربل شود
