متناوب آنچه به نوبت بیاید، یکی پس از دیگری ادامه... آنچه به نوبت بیاید، یکی پس از دیگری تصویر متناوب فرهنگ فارسی عمید
متناوب(مُ تَ وِ) به نوبت گیرندۀ آب و جز آن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). به نوبه. به نوبت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تناوب شود ادامه... به نوبت گیرندۀ آب و جز آن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). به نوبه. به نوبت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تناوب شود لغت نامه دهخدا
متناوب((مُ تَ وِ)) یکی پس از دیگری، آنچه به نوبت بیاید ادامه... یکی پس از دیگری، آنچه به نوبت بیاید تصویر متناوب فرهنگ فارسی معین
متناوب Alternating, Intermittent ادامه... Alternating, Intermittent تصویر متناوب دیکشنری فارسی به انگلیسی
متناوب alternatif, intermittent ادامه... alternatif, intermittent تصویر متناوب دیکشنری فارسی به فرانسوی
متناوب alternante, intermitente ادامه... alternante, intermitente تصویر متناوب دیکشنری فارسی به پرتغالی
متناوب abwechselnd, intermittierend ادامه... abwechselnd, intermittierend تصویر متناوب دیکشنری فارسی به آلمانی
متناوب naprzemienny, przerywany ادامه... naprzemienny, przerywany تصویر متناوب دیکشنری فارسی به لهستانی
متناوب чередующийся , прерывистый ادامه... чередующийся , прерывистый تصویر متناوب دیکشنری فارسی به روسی
متناوب чергуючийся , переривчастий ادامه... чергуючийся , переривчастий تصویر متناوب دیکشنری فارسی به اوکراینی
متناوب afwisselend, intermitterend ادامه... afwisselend, intermitterend تصویر متناوب دیکشنری فارسی به هلندی
متناوب alternato, intermittente ادامه... alternato, intermittente تصویر متناوب دیکشنری فارسی به ایتالیایی
متناوب alternante, intermitente ادامه... alternante, intermitente تصویر متناوب دیکشنری فارسی به اسپانیایی
متناوب bergantian, terputus-putus ادامه... bergantian, terputus-putus تصویر متناوب دیکشنری فارسی به اندونزیایی
متناوب একে অপরকে বদলানো , বিরতিপূর্ণ ادامه... একে অপরকে বদলানো , বিরতিপূর্ণ تصویر متناوب دیکشنری فارسی به بنگالی