جدول جو
جدول جو

معنی متناهض - جستجوی لغت در جدول جو

متناهض
(مُ تَ هَِ)
آهنگ کننده با هم در حرب. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). به همدیگر حمله کننده و آماده و مهیای جنگ. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناهض شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متناقض
تصویر متناقض
چیزی که مخالف و ضد دیگری باشد، دارای تناقض
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متناهی
تصویر متناهی
آنچه آخر داشته باشد و به انتها برسد، به پایان رسیده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ قِ)
عهدشکننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عهد و پیمان شکننده، کسی که خراب میکند بنا را. (ناظم الاطباء) ، آن که واز میکند تاب ریسمان را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج). و رجوع به تناقض شود، مخالف. عکس. ناموافق و نقیض هم باشنده: ولیکن روا نباشد که قول خدای متناقض باشد. (جامعالحکمتین، از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ هَِ)
شتر که زمین بسیار گیرد زیر سپل خود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شتر گرد و خاک انگیزاننده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناهب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ هَِ)
مسافران که هر کسی چیزی از نفقه بیرون آورد برابر یکدیگر. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). هر یک از مسافران که چیزی از انبان خود بیرون آورند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناهد شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ هَِ)
شتابی کننده بر یکدیگر. (آنندراج) (از منتهی الارب). دو نفر همکاری که شتابی میکنند در پیش گرفتن بریکدیگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناهز شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
به پایان رسنده و بمنتها رسنده. (غیاث) (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بپایان رسیده. و تمام کرده. (ناظم الاطباء) ، محدود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنچه حد و نهایتش معلوم شده باشد. و رجوع به تناهی شود.
- متناهی بودن، محدود بودن: پیدا کردن حال متناهی بودن هر چه در پیشی و سپسی هست و متناهی بودن علتهای خاص... (دانشنامه ص 58).
- نامتناهی، بی انتها. بی پایان. نامحدود. مقابل متناهی:
آنجا که بحر نامتناهی است موج زن
شاید که شبنمی نکند قصد آشنا.
عطار.
و رجوع به همین کلمه شود.
، پرداخته شده. (ناظم الاطباء) ، رسانندۀ خبر. (آنندراج) (منتهی الارب) ، خبر رسیده. (ناظم الاطباء) ، آب که در حوض بازایستد و آرمد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آب ایستاده و آرمیده، دوراندیش و زیرک و هوشیار و بافرست. (ناظم الاطباء) ، بازداشته شده از منکر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، یکدیگر را بازدارنده و منعکننده. (ناظم الاطباء). یکدیگر را بازدارنده. (آنندراج). و رجوع به تناهی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متناهی
تصویر متناهی
بپایان رسنده، تمام کرده، آنچه حد و نهایتش معلوم شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
عهد و پیمان شکننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متناهی
تصویر متناهی
((مُ تَ))
به پایان رسیده، آنچه انتها و پایان داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
((مُ تَ قِ))
مخالف و ضد یکدیگر
فرهنگ فارسی معین
محدود، متناهیه، نهایت دار
متضاد: نامتناهی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
متناقضٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
Conflicting, Contradicting, Contradictory, Paradoxical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
contradictoire, paradoxal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
tegenstrijdig, paradoxaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
kinzani
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
conflitante, contraditório, paradoxal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
widersprüchlich, paradox
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
sprzeczny, paradoksalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
противоречащий , противоречивый , парадоксальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
متضاد , متضاد
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
ขัดแย้งกัน , ขัดแย้ง , ขัดแย้ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
矛盾する , 矛盾する , 矛盾した
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
conflictivo, contradictorio, paradójico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
矛盾的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
סותר , פרדוקסלי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
상충하는 , 모순된 , 역설적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
çelişkili, paradoksal
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
bertentangan, paradoks
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
বিরোধপূর্ণ , বিব্রতকর , পরস্পরবিরোধী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
суперечливий , суперечливий , парадоксальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
conflittuale, contraddittorio, paradossale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
विरोधाभासी , विरोधाभासी
دیکشنری فارسی به هندی