جدول جو
جدول جو

معنی متناقض - جستجوی لغت در جدول جو

متناقض
چیزی که مخالف و ضد دیگری باشد، دارای تناقض
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
فرهنگ فارسی عمید
متناقض(مُ تَ قِ)
عهدشکننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عهد و پیمان شکننده، کسی که خراب میکند بنا را. (ناظم الاطباء) ، آن که واز میکند تاب ریسمان را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج). و رجوع به تناقض شود، مخالف. عکس. ناموافق و نقیض هم باشنده: ولیکن روا نباشد که قول خدای متناقض باشد. (جامعالحکمتین، از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
متناقض
عهد و پیمان شکننده
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
فرهنگ لغت هوشیار
متناقض((مُ تَ قِ))
مخالف و ضد یکدیگر
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
فرهنگ فارسی معین
متناقض
تناقص آمیز، ضد، متخالف، متضاد، مخالف، ناسازگار، ناقض، نقیض
متضاد: همگون
فرهنگ واژه مترادف متضاد
متناقض
متناقضٌ
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به عربی
متناقض
Conflicting, Contradicting, Contradictory, Paradoxical
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به انگلیسی
متناقض
contradictoire, paradoxal
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به فرانسوی
متناقض
conflitante, contraditório, paradoxal
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به پرتغالی
متناقض
widersprüchlich, paradox
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به آلمانی
متناقض
sprzeczny, paradoksalny
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به لهستانی
متناقض
противоречащий , противоречивый , парадоксальный
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به روسی
متناقض
суперечливий , суперечливий , парадоксальний
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به اوکراینی
متناقض
tegenstrijdig, paradoxaal
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به هلندی
متناقض
متضاد , متضاد
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به اردو
متناقض
conflittuale, contraddittorio, paradossale
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
متناقض
ขัดแย้งกัน , ขัดแย้ง , ขัดแย้ง
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به تایلندی
متناقض
kinzani
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به سواحیلی
متناقض
矛盾する , 矛盾する , 矛盾した
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به ژاپنی
متناقض
矛盾的
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به چینی
متناقض
סותר , פרדוקסלי
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به عبری
متناقض
conflictivo, contradictorio, paradójico
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
متناقض
çelişkili, paradoksal
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
متناقض
bertentangan, paradoks
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
متناقض
বিরোধপূর্ণ , বিব্রতকর , পরস্পরবিরোধী
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به بنگالی
متناقض
विरोधाभासी , विरोधाभासी
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به هندی
متناقض
상충하는 , 모순된 , 역설적인
تصویری از متناقض
تصویر متناقض
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تناقض
تصویر تناقض
با هم ضدونقیض بودن، مخالف بودن چیزی با چیزی، ضد یکدیگر بودن، در علم منطق قضیه ای که قضیۀ دیگر را باطل کند مانند شب وروز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناقض
تصویر مناقض
شکننده
مخالف، ضد
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ قِ)
ناتمام و ناقص. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ هَِ)
آهنگ کننده با هم در حرب. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). به همدیگر حمله کننده و آماده و مهیای جنگ. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناهض شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تناقض
تصویر تناقض
با هم ضد و نقیض بودن عهد شکستن، ضد یکدیگر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متناقص
تصویر متناقص
نا تمام و ناقص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متناقضه
تصویر متناقضه
مونث متناقض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناقض
تصویر مناقض
در شکننده، نا سازگار شکننده نقض کننده، مخالف، ضد نقیض
فرهنگ لغت هوشیار