نان فطیر ناخواسته یعنی بی خمیر. (آنندراج) (از منتهی الارب). خبز متهجس، یعنی نان فطیر که خمیر آن نرسیده باشد و متهجش با شین مصحف این کلمه است. (از اقرب الموارد). نان فطیر که خمیر آن برنیامده باشد. (ناظم الاطباء). نان فطیر که خمیر آن تخمیر نشده باشد. (از لسان العرب)
نان فطیر ناخواسته یعنی بی خمیر. (آنندراج) (از منتهی الارب). خبز متهجس، یعنی نان فطیر که خمیر آن نرسیده باشد و متهجش با شین مصحف این کلمه است. (از اقرب الموارد). نان فطیر که خمیر آن برنیامده باشد. (ناظم الاطباء). نان فطیر که خمیر آن تخمیر نشده باشد. (از لسان العرب)
تابان و نرم. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تابان و درخشان و صیقلی. (ناظم الاطباء) ، نرم گردیده، بازگشته از کاری. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تملس شود، رسته و رهایی یافته. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ بعد شود
تابان و نرم. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تابان و درخشان و صیقلی. (ناظم الاطباء) ، نرم گردیده، بازگشته از کاری. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تملس شود، رسته و رهایی یافته. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ بعد شود
گبر شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). مجوسی شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مغ شدن و مغ بالضم بمعنی آتش پرست. (آنندراج). مجوس شدن چنانکه گویند تهود و تنصر. (از اقرب الموارد). رجوع به مجوس و گبر و مغ شود
گبر شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). مجوسی شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مغ شدن و مغ بالضم بمعنی آتش پرست. (آنندراج). مجوس شدن چنانکه گویند تهود و تنصر. (از اقرب الموارد). رجوع به مجوس و گبر و مغ شود