متلهب برافروخته، زبانه کشیده، شعله ور ادامه... برافروخته، زبانه کشیده، شعله ور تصویر متلهب فرهنگ فارسی عمید
متلهب (مُ تَ لَهَْ هَِ) آتش فروزان و روشن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). افروخته و شعله زننده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تلهب شود ادامه... آتش فروزان و روشن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). افروخته و شعله زننده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تلهب شود لغت نامه دهخدا