جدول جو
جدول جو

معنی متفرقات - جستجوی لغت در جدول جو

متفرقات(مُ تَ فَرْ رِ)
جمع واژۀ مؤنث سالم متفرق. چیزهای پراکنده. (ناظم الاطباء). و رجوع به متفرق شود
لغت نامه دهخدا
متفرقات
جمع متفرقه، پراکندگان پرا شیدگان ولا وان جمع متفرقه
تصویری از متفرقات
تصویر متفرقات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَعَلْ لِ)
علاقه ها و توابع و لواحق و لوازم و ملزومات و متملکات و چیزهائی که در ملک کسی باشد. (ناظم الاطباء) ، فرزند و عیال و اهل خانه و آنچه محسوب به خانه باشد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). کسان. خاصۀ مردم. حرم. جمع واژۀ متعلقه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به متعلقه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رِ)
جمع واژۀ مستفرغ و مستفرغه. در اصطلاح طبی هر آنچه بدن راتهی سازد مانند مسهل و دوای قی و مدر و فصد و جز آن. (ناظم الاطباء). و رجوع به مستفرغ و استفراغ شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ص رْ رِ)
تملکات و هر چیز که در تصرف کسی باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ فَرْ رِ)
ج متفرع. توابع و لواحق و متعلقات. مشتقات و مناسبات. (از ناظم الاطباء). و رجوع به متفرع و متفرعه شود
لغت نامه دهخدا
(اِتْ تِ)
جمع واژۀ اتفاق
لغت نامه دهخدا
تصویری از متملقات
تصویر متملقات
جمع متملقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متسلقات
تصویر متسلقات
راسته بر شوندگان
فرهنگ لغت هوشیار
علاقه ها و توابع، ملزومات و متملکات، فرزند و عیال و اهل خانه و آنچه مسوب به خانه باشد، کسان، حاصه مردم، حرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متصرفات
تصویر متصرفات
تملکات و هر چیز که در تصرف کسی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفترضات
تصویر مفترضات
چیزهای فرض شده، واجبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متمردات
تصویر متمردات
جمع متمرده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مستفرغه: آنچه بدن را تهی سازد مانند مسهل و دوای قیء و مدر و فصد و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مفترعه (مفترع) متفرعات منشعبات: . .} و جمله بحور اشعار عجم را در چهار دایره نهیم: هزج و رجز و رمل در یک دایره و جملگی مفترعات و منشعبات هریک باصول آن ملحق گردانیم) (المعجم. مد. چا. 70: 1)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مفارقه، جدایی ها جمع مفارقت جمع مفارقه (مفارق) : جدا شونده ها، الف - جواهر مجرده عقلیه و نفسیه یا مفارقات سفلیه نفوس مدبره انسانی یا مفارقات عقلیه عقول یا مفارقات علویه عقول و نفوس یا مفارقات محضه عقول یا مفارقات نوریه عقول. ب - معقولات و متصورات ذهنی و باین اعتبار کلیات نیز از مفارقاتند. یا مفارقات قدسی. عقول مجرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفروقات
تصویر مفروقات
جمع مفروقه (مفروق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکررات
تصویر متکررات
جمع متکرره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متفرقین
تصویر متفرقین
جمع متفرق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متحرکه، جنبندگان لانایان جمع متحرکه (متحرک) : و هر بیت را دو نیمه باشد که در متحرکات و سواکن بهم نزدیک باشند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متفرعه، فرجستکان ستاکان جمع متفرعه (متفرع) توابع لواحق متعلقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفترقات
تصویر مفترقات
جمع مفترقه (مفترق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفرقات
تصویر تفرقات
جمع تفرق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متفقات
تصویر متفقات
جمع متفقه، همیوختان همدستان ساز واران جمع متفقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتفاقات
تصویر اتفاقات
پیشامدها رخدادها، جمع اتفاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متجرعات
تصویر متجرعات
جمع متجرعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفارقات
تصویر تفارقات
جمع تفارق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفریقات
تصویر تفریقات
جمع تفریق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متخلقات
تصویر متخلقات
جمع متخلقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبرمات
تصویر متبرمات
جمع متبرمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبرکات
تصویر متبرکات
جمع متبرکه، اشوندان فریستگان جمع متبرکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متحققات
تصویر متحققات
جمع متحققه، هست شوندگان راست درآمدگان جمع متحققه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعلقات
تصویر متعلقات
((مُ تَ عَ لِّ))
جمع متعلقه، وابسته ها، ضمایم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتفاقات
تصویر اتفاقات
رویدادها
فرهنگ واژه فارسی سره
شاخه ها، شعبه ها، شعبات، تابع ها، وابسته ها، توابع
فرهنگ واژه مترادف متضاد