جدول جو
جدول جو

معنی متفخذ - جستجوی لغت در جدول جو

متفخذ
(مُ تَ فَخْخِ)
کاهل و درنگ کننده و سپس مانده. (ناظم الاطباء). درنگ نماینده و سپس مانده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفخذ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متخذ
تصویر متخذ
گرفته شده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ خِ)
نعت فاعلی از استفخاذ. خاضع و رام. (از اقرب الموارد). رجوع به استفخاذ شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ فَخْ خِ)
بزرگی نماینده و بزرگ منشی کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ فَخْ خِ)
بزرگی نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب). متکبر و بزرگی نماینده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فخرکننده. (مهذب الاسماء). و رجوع به تفخر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ فَخْ خِ)
شگفت دارنده از چیزی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). برفتار فاخته رونده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفخت شود
لغت نامه دهخدا
(تَءْ)
درنگ نمودن و سپس ماندن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تأخیر از امری. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُتْ تَخَ)
از ’أخ ذ’، گرفته شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُتْ تَ خِ)
از ’أخ ذ’، گیرنده. (منتهی الارب) (آنندراج). گیرنده و اخذ کننده و گزیننده و پسنده و اختیار کننده. (ناظم الاطباء) ، همراهی کننده. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس) ، آماده کننده و طبخ کننده طعام. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، آغاز کننده. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متخذ
تصویر متخذ
گیرنده، اختیار کننده، آغاز کننده گرفته شده، اخذ شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متخذ
تصویر متخذ
((مُ تَّ خِ))
گرفته شده
فرهنگ فارسی معین