آب روان و جاری. (ناظم الاطباء). آب روان گردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، صبح روشن، جوانمرد و با سخاوت. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفجر شود
آب روان و جاری. (ناظم الاطباء). آب روان گردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، صبح روشن، جوانمرد و با سخاوت. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفجر شود
دلگشای دلباز دلگشوده آسوده دل، خوشی جوی محل تفرج مکانی که موجب گشادگی خاطر گردد محل سیر: ... زمین چون دیبای مشجر و هوا چون حله زیبای مطیر برنگ و بوی راجت دلها بر آمده چنین موضعی متنزه و متفرج او بود. گشایش یابنده (از تنگی و دشواری)، گشایش خاطر یابنده، خوشی جوینده
دلگشای دلباز دلگشوده آسوده دل، خوشی جوی محل تفرج مکانی که موجب گشادگی خاطر گردد محل سیر: ... زمین چون دیبای مشجر و هوا چون حله زیبای مطیر برنگ و بوی راجت دلها بر آمده چنین موضعی متنزه و متفرج او بود. گشایش یابنده (از تنگی و دشواری)، گشایش خاطر یابنده، خوشی جوینده
جای روان شدن آب آبرو، ریگراه راه ریگناک جوانمرد، آب روان، آسیب رسنده، ترکنده: در فارسی کفته شکافته گشوده شده، آب روان، زخمی که چرک از آن جاری شود، ترکنده
جای روان شدن آب آبرو، ریگراه راه ریگناک جوانمرد، آب روان، آسیب رسنده، ترکنده: در فارسی کفته شکافته گشوده شده، آب روان، زخمی که چرک از آن جاری شود، ترکنده