- متعزب(مُ تَ عَزْ زِ)
ترک نماینده نکاح را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ناکدخدا و ترک کننده نکاح. (ناظم الاطباء)
معنی متعزب - جستجوی لغت در جدول جو
- متعزب
بی همسر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که بدون داشتن منطق و از روی احساسات از کسی یا چیزی طرف داری کند
تازی نما تازی مانند تازیگونه خود را به عرب مانند کننده جمع متعربین
ارجمند، کمیاب، ارزنده گرانبها، پایدار استوار گرامی ارجمند: ... از سایر امرا متعزز و ممتاز قولش نزد همگان حجت و با برگ و ساز بود، نادر کمیاب، پربها قیمتی، محکم استوار
