جدول جو
جدول جو

معنی متعذبه - جستجوی لغت در جدول جو

متعذبه
(مُ تَ عَذْ ذِ بَ)
خوردنی و نوشیدنی خوشگوار، عقوبت و عذاب کننده. (آنندراج) (غیاث). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
متعذبه
متعذبه در فارسی مونث متعذب خوردنی خوشگوار، نوشیدنی خوشگوار، کیفر، کیفر دهنده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مستعذب
تصویر مستعذب
گوارا، مطبوع و خوشایند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متشابه
تصویر متشابه
مانند هم، همانند، مقابل محکم، آیه ای که معنی واقعی آن معلوم نیست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متعلقه
تصویر متعلقه
متعلق، همسر مرد، عیال، زوجه
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ عَرْ رِ بَ)
عرب متعربه، قحطانیان. مقابل بائده و عرب مستعربه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). یکی ازدسته های سه گانه عرب (عاربه و متعربه و مستعربه). و رجوع به قحطان در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ عَذْ ذِ)
خوشگوار. (آنندراج) (غیاث) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ عَذْ ذِ بَ)
شکنجه و عذاب کننده یعنی در رنج اندازنده. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ ذَ بَ)
ج، معاذب. (تاج العروس) (معجم متن اللغه). رجوع به معاذب شود
لغت نامه دهخدا
مجاذبت در فارسی: کشمکش همدیگر را کشیدن نزاع و کشمکش کردن: یکی را اختیار کردند تا قایم مقام برادر بنشست برادر دیگر را که مجاذبت ملک می نمود از دست برداشتند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعلقه
تصویر متعلقه
عیال، زوجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متشعبه
تصویر متشعبه
مونث متشعب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلذذه
تصویر متلذذه
مونث متلذذ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرعوبه
تصویر مرعوبه
مونث مرعوب جمع مرعوبات
فرهنگ لغت هوشیار
مونث مستعرب و تازی زده، تازی نما، بیابانی شونده مونث مستعرب: یاجماع ایمه این علم احداث مستعربه و متاخران شعرا جزآنچ صحیح اللفظ ظاهر الجواز باشد تقیل ایشان نشایدکرد... . یا عرب مستعربه. عرب غیر خالص مقابل عرب عاریه
فرهنگ لغت هوشیار
گوارا، خوشایند گوارا جوی، گوارا خواه گوارا و شیرین یافته گوارا شده، مطبوع خوشایند: و از قصاید و مقطعات درست ترکیب... از دواوین مشهورمعروف واشعارمستعذب مستحسن درفنون مختلف و انواع متفرق طرفی تمام یاد گیرد... . آب شیرین و گوارا یابنده (خواهنده نوشاننده)، جمع مستعذبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعینه
تصویر متعینه
مونث متعین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معتدبه
تصویر معتدبه
فراوان هنگفت بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکاذبه
تصویر مکاذبه
همدیگر را دروغگو پنداشتن یا دروغ گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعلمه
تصویر متعلمه
متعلمه در فارسی مونث متعلم میلاو شاگرد مونث متعلم جمع متعلمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متشابه
تصویر متشابه
ماننده شونده، مانند و شبیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعبده
تصویر متعبده
مونث متعبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعدده
تصویر متعدده
مونث متعدد طرق متعدده کتب متعدده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعدیه
تصویر متعدیه
مونث متعدی جمع متعدیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مترتبه
تصویر مترتبه
مترتبه در فارسی مونث مترتب پا بر جا، فرجام مونث مترتب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مترقبه
تصویر مترقبه
مترقبه در فارسی مونث مترقب: چشم داشته امید بسته مونث مترقب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متجنبه
تصویر متجنبه
مونث متجنب جمع متجنبات
فرهنگ لغت هوشیار
متحابه در فارسی مونث متحاب: همدوستار مونث متحاب: سفارتخانه های دول متحابه دربار همایون، جمع متحابات
فرهنگ لغت هوشیار
متادبه در فارسی مونث متادب از ریشه پارسی ادب آموخته مونث متادب جمع متادبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متاذیه
تصویر متاذیه
متاذیه در فارسی مونث متاذی: آزار دیده آزرده مونث متاذی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعذب
تصویر متعذب
خوشگوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستعذبه
تصویر مستعذبه
مونث مستعذب مونث مستعذب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متشابه
تصویر متشابه
((مُ تَ بِ))
شبیه، مانند یکدیگر، آیاتی از قرآن که علاوه بر معنی ظاهری قابل تعبیر و تفسیر است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متعلقه
تصویر متعلقه
((مُ تَ عَ لِّ قِ))
عیال، همسر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستعربه
تصویر مستعربه
((مُ تَ رِ بِ))
عرب غیرخالص
فرهنگ فارسی معین