علاقه ها و توابع و لواحق و لوازم و ملزومات و متملکات و چیزهائی که در ملک کسی باشد. (ناظم الاطباء) ، فرزند و عیال و اهل خانه و آنچه محسوب به خانه باشد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). کسان. خاصۀ مردم. حرم. جمع واژۀ متعلقه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به متعلقه شود
علاقه ها و توابع و لواحق و لوازم و ملزومات و متملکات و چیزهائی که در ملک کسی باشد. (ناظم الاطباء) ، فرزند و عیال و اهل خانه و آنچه محسوب به خانه باشد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). کسان. خاصۀ مردم. حرم. جَمعِ واژۀ متعلقه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به متعلقه شود
با قصد و آهنگ و دانسته و به طور عمد. (ناظم الاطباء). به عمد. عمداً. از روی اراده و قصد: کوتالچیان ایشان جامه و دستار مردم و هر چه می دیدندمی ستدند و متعمداً اولاغ زیادت می گرفتند و باز می فروختند. (تاریخ غازانی ص 277). و رجوع به قصداً شود
با قصد و آهنگ و دانسته و به طور عمد. (ناظم الاطباء). به عمد. عمداً. از روی اراده و قصد: کوتالچیان ایشان جامه و دستار مردم و هر چه می دیدندمی ستدند و متعمداً اولاغ زیادت می گرفتند و باز می فروختند. (تاریخ غازانی ص 277). و رجوع به قصداً شود
جمع واژۀ متولده: مر این متولدات را فاعل نفس نیست. (جامعالحکمتین) ، نزد اهل رمل چهار اشکال را گویند که در خانه نهم و دهم و یازدهم و دوازدهم باشند. (کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1471)
جَمعِ واژۀ متولده: مر این متولدات را فاعل نفس نیست. (جامعالحکمتین) ، نزد اهل رمل چهار اشکال را گویند که در خانه نهم و دهم و یازدهم و دوازدهم باشند. (کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1471)