- متظلمی
- تظلم داد خواهی
معنی متظلمی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع متظلم، داد خواهان جمع متظلم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : ایجاد صندوق عدالت برای کافه رعایالله تا عارضین و متظلمین مطالب خود رالله بتوانند عرضه داشت
کسی که از دیگری شکایت کند، دادخواه
دادخواه و شکایت کننده از ظلم
جمع متالم، دردمندان
متالمه در فارسی مونث متالم: دردمند درد کشیده مونث متالم جمع متالمات
خویشتندار، پرهیزنده
پیشینگی پیشی تقدم مقابل متاخری تاخر: پیدا کردن حال متقدمی و متاخری که پیشی و سپسی بود
جمع متکلم، گفت آران جمع متکلم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
متکلمه درفارسی مونث سخنگوینده گفت آر مونث متکلم جمع متکلمات
علمی است که از وزنها و اندازه ها بحث کند و نشان دهد که وضع آنها در گذشته چه بوده و در حال حاضر چگونه است، مقیاسات
کور نما کور دروغین
جمع متعلم، میلاوان شاگردان جمع متعلم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
متعلمه در فارسی مونث متعلم میلاو شاگرد مونث متعلم جمع متعلمات
در تازی نیامده چاپلوسی چربزبانی تملق چاپلوسی
دست اندرکار، سرپرست
سخنگو
ستمکار خواندن ستمگر دانستن
آراسته شده، زیور دار، زینت یافته
کسی که سخن می گوید، تکلم کننده، گوینده، سخن گو، کسی که در علم کلام تبحر دارد، دانشمند علم کلام،
از نام های خداوند، خطیب
متکلم مع الغیر: در دستور زبان علوم ادبی اول شخص جمع
متکلم وحده: در دستور زبان علوم ادبی اول شخص مفرد
از نام های خداوند، خطیب
متکلم مع الغیر: در دستور زبان علوم ادبی اول شخص جمع
متکلم وحده: در دستور زبان علوم ادبی اول شخص مفرد
کسی که کاری به عهدۀ او سپرده شده، سرپرست، کارگردان، سرپرست املاک موقوفه، جانشین
ظلم و ستم، آنچه به ظلم و ستم از کسی گرفته شده باشد
کسی که علم و هنری را از دیگری فرامی گیرد، دانش آموز
ویژگی کسی که از حادثه و پیشامدی افسرده و دردمند باشد، دردمند، دردناک
آراسته زیور یافته آراسته شونده زیور گیرنده، آراسته: متحلی بحیله صدق نبود
بر انگیزنده به برد باری، کودک پیه ناک
دردناک، دردمند، درد یافته درد ناک دردمند درد کشنده دردمند، کسی که بر اثر حادثه و واقعه ای دردمند و افسرده است جمع متالمین
ظاهر شونده، روشن و آشکار
خرامنده، فرود آینده، آویخته
سخن گوینده، گویا، ناطق، گوینده، خطیب، واعظ
همدردی شنیده نوازش دیده، خورسند دل نواخته شده تسلی داده: به جهت آنکه هر که را نصرت در جانب او وجود گیرد هر آینه دلش متسلی خواهد بود
تعلیم گیرنده، آموخته شده
تافته، دو تا گردنده خمنده
میلاو شاگرد واژه (متلمذ) در تازی درست نیامده و به جای آن (تلمیذ) آید شاگرد جمع متلمدین. توضیح در عربی فصیح تلمذ و متلمذ نیامده و بجای کلمه اخیر تلمیذ مستعمل است