جدول جو
جدول جو

معنی متطرق - جستجوی لغت در جدول جو

متطرق
راه یابنده، ویژگی جسمی که چکش بخورد، چکش خوار
تصویری از متطرق
تصویر متطرق
فرهنگ فارسی عمید
متطرق
پراکنده، راه گیرنده راه جوینده راه جوینده راه یابنده
تصویری از متطرق
تصویر متطرق
فرهنگ لغت هوشیار
متطرق
((مُ تَ طَ رِّ))
راه یابنده
تصویری از متطرق
تصویر متطرق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متفرق
تصویر متفرق
پراکنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متفرق
تصویر متفرق
پراکنده، دورازهم، در تصوف ویژگی سالکی که در حالت تفرقه است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متفرق
تصویر متفرق
پراکنده شده
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که از علمی مقداری آموخته باشد بدون اینکه در آن متخصص و متبحر و متعمق باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متطرب
تصویر متطرب
شادمان کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متفرق
تصویر متفرق
((مُ تَ فَ رِّ))
پراکنده، پریشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متفرق
تصویر متفرق
Sparse
دیکشنری فارسی به انگلیسی
разреженный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تطرق
تصویر تطرق
راه کردن و راه یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطرق
تصویر مطرق
چکش، پتک، چوبی که با آن پشم یا پنبه بزنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطرق
تصویر تطرق
راه یافتن، راه پیدا کردن به سوی چیزی یا کسی
فرهنگ فارسی عمید
کوپین چکچ کوتینک کوبن چکش چکش، پتک، چوبی که بوسیله آن پنبه یا پشم را بزنند، جمع مطارق. پوشیده ملبس: ای باغ روی دوست بنسرین مغرقی و ز نوبهار باغ ارم برده رونقی... گه چون فلک بتاج مرصع متوجی گه چون چمن بقرطه رنگین مطرقی. (احمد بن محمد) توضیح باین معنی در عربی نیامده و ظاهرااین کلمه را از طریقه (نهالی دراز از پشم و جز آن بافته و گستردنی از موی و پشم بافته گرفته اند. نسخه بدل آن مقرطی آمده که با قوافی دیگر سازگار نیست
فرهنگ لغت هوشیار