آن که از اندوه و الم درپیچد و غلطد بر پشت و شکم. (آنندراج). آن که از اندوه و رنج بر خود می پیچد، کسی که خود را در رزمگاه ازاین پهلو به آن پهلو می اندازد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). و رجوع به تضور شود
آن که از اندوه و الم درپیچد و غلطد بر پشت و شکم. (آنندراج). آن که از اندوه و رنج بر خود می پیچد، کسی که خود را در رزمگاه ازاین پهلو به آن پهلو می اندازد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). و رجوع به تضور شود
تاج نهاده شده. (آنندراج) (غیاث) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). افسر پوشیده و تاجدار و با افسر. (ناظم الاطباء). تاجدار. با تاج. مکلل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هر که بدو بنگرد چه گوید گوید ماه متوج شده است و سرو مقرط. منجیک. دیگری بنور هدایت عقل... به تاج کرامت متوج گشته. (کلیله و دمنه). و آن هودج خلیفه متوج به ماه زر چون شب کز آفتاب نهی تاج بر سرش. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 217). و رجوع به تتویج شود
تاج نهاده شده. (آنندراج) (غیاث) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). افسر پوشیده و تاجدار و با افسر. (ناظم الاطباء). تاجدار. با تاج. مکلل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هر که بدو بنگرد چه گوید گوید ماه متوج شده است و سرو مقرط. منجیک. دیگری بنور هدایت عقل... به تاج کرامت متوج گشته. (کلیله و دمنه). و آن هودج خلیفه متوج به ماه زر چون شب کز آفتاب نهی تاج بر سرش. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 217). و رجوع به تتویج شود
نافه ای که بوی آن بدمد چون جنبانیده شود. (آنندراج). مشکی که چون آن را بجنبانند، بوی خوش وی متصاعد گردد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تضوع و متضیع شود
نافه ای که بوی آن بدمد چون جنبانیده شود. (آنندراج). مشکی که چون آن را بجنبانند، بوی خوش وی متصاعد گردد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تضوع و متضیع شود
بشدت موج زننده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بسیار موج دار وموج زننده و دریای مضطرب و متلاطم و دیوانه و خشمناک و دارای طوفان. (ناظم الاطباء). رجوع به تموج شود، شوریده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
بشدت موج زننده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بسیار موج دار وموج زننده و دریای مضطرب و متلاطم و دیوانه و خشمناک و دارای طوفان. (ناظم الاطباء). رجوع به تموج شود، شوریده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)