جمع واژۀ مصب، موضع ریختن آب. (یادداشت مؤلف). محل. مورد. موضع: او به قلت عقل... و اسراف اموال نه در مصاب استحقاق و منع در مواضع اطلاق. (تاریخ جهانگشای جوینی). هر سال حملی... به کعبۀ معظم... فرستادی تا بر اشراف حرمین و فقرا و مستحقین صرف کردی و به مصاب استحقاق و مظان استیجاب رسانیدی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 47) ، صوب. (یادداشت مؤلف). سوی
جَمعِ واژۀ مصب، موضع ریختن آب. (یادداشت مؤلف). محل. مورد. موضع: او به قلت عقل... و اسراف اموال نه در مصاب استحقاق و منع در مواضع اطلاق. (تاریخ جهانگشای جوینی). هر سال حملی... به کعبۀ معظم... فرستادی تا بر اشراف حرمین و فقرا و مستحقین صرف کردی و به مصاب استحقاق و مظان استیجاب رسانیدی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 47) ، صوب. (یادداشت مؤلف). سوی
از ’ت وب’، از گناه بازگشتن. (ترجمان القرآن). بازگشتن از گناه. (زوزنی). تاب الی اﷲ توبا و توبه و متاباً و تابه و تتوبه، بازگشت از گناه. تائب و توّاب نعت است از آن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). بازگشتن. (غیاث) ، توفیق توبه دادن خدای کسی را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آسان گردانیدن دشواری کسی را. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، باز مهربان شدن. تواب نعت است از آن. (آنندراج) (منتهی الارب)
از ’ت وب’، از گناه بازگشتن. (ترجمان القرآن). بازگشتن از گناه. (زوزنی). تاب الی اﷲ توبا و توبه و متاباً و تابه و تتوبه، بازگشت از گناه. تائِب و تَوّاب نعت است از آن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). بازگشتن. (غیاث) ، توفیق توبه دادن خدای کسی را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آسان گردانیدن دشواری کسی را. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، باز مهربان شدن. تواب نعت است از آن. (آنندراج) (منتهی الارب)
میل کننده به سوی کودکی و بازی و لهو. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مایل به عشق بازی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تصابی شود
میل کننده به سوی کودکی و بازی و لهو. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مایل به عشق بازی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تصابی شود
ریخته شونده و ریخته. (آنندراج). ریخته شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). افتاده و ساقط شونده. (ناظم الاطباء) ، آب فرودآینده از بالا به نشیب. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصبب شود
ریخته شونده و ریخته. (آنندراج). ریخته شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). افتاده و ساقط شونده. (ناظم الاطباء) ، آب فرودآینده از بالا به نشیب. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصبب شود