جدول جو
جدول جو

معنی متشوذ - جستجوی لغت در جدول جو

متشوذ(مُ تَ شَوْ وِ)
عمامه بر سر بندنده خویشتن را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عمامه پوشیده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشوذ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متشوش
تصویر متشوش
دارای تشویش، آشفته، مضطرب، پریشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متشوق
تصویر متشوق
مشتاق، آرزومند
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
عمامه در سر بستن. (تاج المصادر بیهقی). عمامه بر سر بستن خویش را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ عَوْ وِ)
پناه گیرنده. (آنندراج). کسی که پناه میگیرد و پناهنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعوذ شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ شَوْ وِ)
شرمنده و شرمنده شونده. (آنندراج). شرمنده و خجل. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشور شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ شَوْ وِ)
کارشوریده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آشفته و مضطرب و پریشان. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشوش شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ شَوْ وِ)
نیک راننده اسب را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که مانده می کند اسب خود را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشوط شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ شَوْ وِ)
دختر آراسته. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شانه کرده و زینت کرده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشوف شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَشَوْ وِ)
محصور شده بواسطۀ شوک و خار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تشوک شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ شَوْ وِ)
به تکلف ظاهر کننده شوق را و آرزومندی نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آرزومند و مشتاق. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشوق شود
لغت نامه دهخدا
(مُتَ شَوْ وِهْ)
ناشناسا و چیزی که شناخته نشود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). متغیر و ناشناس. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشوه شود
لغت نامه دهخدا
(مِشْ وَ)
دستار سر. ج، مشاوذ، مشاویذ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دستار بزرگ. (دهار). عمامه. ج، مشاوذ، مشاویذ. (از اقرب الموارد) (از مهذب الأسماء). و رجوع به مشواذ شود، پادشاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مشواذ. (از اقرب الموارد) ، مهتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مشواذ. سید. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متشور
تصویر متشور
شرمنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متشوش
تصویر متشوش
آشفته و مضطرب و پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
خواهان نما آرزومند نما بتکلف ظاهر کننده شوق خود را، آرزومند جمع متشوقین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متشوه
تصویر متشوه
شنا سا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشوذ
تصویر مشوذ
دستار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعوذ
تصویر متعوذ
پناه گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار