در آفتاب گذارده. (ناظم الاطباء). - شراب مشمس، از شرابهای مسکر. شراب انگوری که از انگورلعل کرده باشند و مشمس بود. و مشمس آن بود که انگوررا یک هفته به آفتاب بنهند و باز بکوبند و به خمهای سنگین روغن داده اندرکنند. (هدایهالمتعلمین) : اگر شراب مویزی مشمس کنند یا بجوشند قوی تر و گرمتر گردد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). - ماء مشمس، آبی به آفتاب گرم کرده. (مهذب الأسماء)
در آفتاب گذارده. (ناظم الاطباء). - شراب مشمس، از شرابهای مسکر. شراب انگوری که از انگورلعل کرده باشند و مشمس بود. و مشمس آن بود که انگوررا یک هفته به آفتاب بنهند و باز بکوبند و به خمهای سنگین روغن داده اندرکنند. (هدایهالمتعلمین) : اگر شراب مویزی مشمس کنند یا بجوشند قوی تر و گرمتر گردد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). - ماء مشمس، آبی به آفتاب گرم کرده. (مهذب الأسماء)
شهری است قدیمی در مغرب و بارۀ کهنی در آنجا باقی است... (از معجم البلدان). صاحب الحلل السندسیه میم را مکسور ضبط کرده و نویسد: شهر بزرگی بود. باره ای از سنگ دارد که بر نهر سفدر مشرف است و بین آن تا دریا قریب یک میل فاصله است. این شهر قراء آبادی دارد که بربرها در آن زندگی می کنند، بر اثر فتنه ها و جنگ های متوالی ویران گردید. (از حلل السندسیه ج 1 ص 45)
شهری است قدیمی در مغرب و بارۀ کهنی در آنجا باقی است... (از معجم البلدان). صاحب الحلل السندسیه میم را مکسور ضبط کرده و نویسد: شهر بزرگی بود. باره ای از سنگ دارد که بر نهر سفدر مشرف است و بین آن تا دریا قریب یک میل فاصله است. این شهر قراء آبادی دارد که بربرها در آن زندگی می کنند، بر اثر فتنه ها و جنگ های متوالی ویران گردید. (از حلل السندسیه ج 1 ص 45)
در آب فرو رفته و غوطه ور شده و غرق شده، رنگ کرده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، متغمس فی السواد، خود را آراسته با لباس سیاه. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
در آب فرو رفته و غوطه ور شده و غرق شده، رنگ کرده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، متغمس فی السواد، خود را آراسته با لباس سیاه. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لقب جریر بن عبدالمسیح شاعر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). صحیفهالمتلمس، مثل است در عرب و اصل آن ’أشأم من صحیفهالمتلمس’ است. رجوع به ’جریر بن عبدالعزیز’ شود
لقب جریر بن عبدالمسیح شاعر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). صحیفهالمتلمس، مثل است در عرب و اصل آن ’أشأم من صحیفهالمتلمس’ است. رجوع به ’جریر بن عبدالعزیز’ شود
خائب بازگردنده. (آنندراج). محروم از غنیمت. (ناظم الاطباء). یقال تشمت القوم، ای رجعوا خائبین بلاغنیمه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشمت شود
خائب بازگردنده. (آنندراج). محروم از غنیمت. (ناظم الاطباء). یقال تشمت القوم، ای رجعوا خائبین بلاغنیمه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشمت شود
آمادۀ کار. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). آماده و مهیا و آماده شدۀ برای کاری. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) : چون... فضیحت خود بدید (شتربه) ... مستعد و متشمر روی بگرداند. (کلیله و دمنه). و مستعد و متشمر بایستاد ناگاه به آبی برسید (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 268). و سلطان مستعد کار شد و متشمر کارزار و جملۀ اعیان خانان را حاضر کرد. (جهانگشای جوینی). مستعد و متشمر کار گشتند و خواستند که آن عزیمت بامضا رسانند. (جهانگشای جوینی). و سلطان مستعد کار شد و متشمر کارزار. (جهانگشای جوینی ص 168 ج 2)
آمادۀ کار. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). آماده و مهیا و آماده شدۀ برای کاری. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) : چون... فضیحت خود بدید (شتربه) ... مستعد و متشمر روی بگرداند. (کلیله و دمنه). و مستعد و متشمر بایستاد ناگاه به آبی برسید (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 268). و سلطان مستعد کار شد و متشمر کارزار و جملۀ اعیان خانان را حاضر کرد. (جهانگشای جوینی). مستعد و متشمر کار گشتند و خواستند که آن عزیمت بامضا رسانند. (جهانگشای جوینی). و سلطان مستعد کار شد و متشمر کارزار. (جهانگشای جوینی ص 168 ج 2)
روئی که گونۀ آن برگردیده باشد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). روی گونه برگردیده. (ناظم الاطباء) ، کمان در هم کشیده و ترنجیده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تشمز شود
روئی که گونۀ آن برگردیده باشد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). روی گونه برگردیده. (ناظم الاطباء) ، کمان در هم کشیده و ترنجیده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تشمز شود
چادر مشمل پوشنده و صاحب آن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که چادر روی لباس و به خصوص روی قبا پوشیده باشد. (ناظم الاطباء) ، پوشیده و پنهان. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تشمل شود
چادر مشمل پوشنده و صاحب آن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که چادر روی لباس و به خصوص روی قبا پوشیده باشد. (ناظم الاطباء) ، پوشیده و پنهان. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تشمل شود
سخت و درشت در دین. (آنندراج) (ناظم الاطباء). شدید. (از ذیل اقرب الموارد) ، پایدار و برقرار و با مقاومت. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، بی باک و بی پروای در جنگ. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تحمس شود
سخت و درشت در دین. (آنندراج) (ناظم الاطباء). شدید. (از ذیل اقرب الموارد) ، پایدار و برقرار و با مقاومت. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، بی باک و بی پروای در جنگ. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تحمس شود
آفتابدیده، آفتابزده، می آفتابی در آفتاب گذارده شده آفتاب زده، شراب آفتاب پرورد: وز شرابهای مسکر شراب انگوری که از انگور لعل کرده باشند و مشمس بود. و مشمس آن بود که انگور را یک هفته بافتاب بنهند و باز بکوبند و بخمهای سنگین روغن داده اندر کنند و شش ماه بنهند تا تمام برسد
آفتابدیده، آفتابزده، می آفتابی در آفتاب گذارده شده آفتاب زده، شراب آفتاب پرورد: وز شرابهای مسکر شراب انگوری که از انگور لعل کرده باشند و مشمس بود. و مشمس آن بود که انگور را یک هفته بافتاب بنهند و باز بکوبند و بخمهای سنگین روغن داده اندر کنند و شش ماه بنهند تا تمام برسد