خورندۀ همه باقی آب را از پیاله. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که می آشامد آنچه را که در پیاله باشد. (ناظم الاطباء) ، گیرندۀ همگی چیزی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشاف شود
خورندۀ همه باقی آب را از پیاله. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که می آشامد آنچه را که در پیاله باشد. (ناظم الاطباء) ، گیرندۀ همگی چیزی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشاف شود
همه چیزی را گرفتن و استقصای آن کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، خوردن همه باقی آب را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آشامیدن همه آنچه را که در خنور است. (اقرب الموارد) ، بردن فضل و فزونی چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد). و در مثل گویند: ’لیس الری من التشاف’ و تشاف آن است که بیاشامد همه آنچه که در خنور است. مأخوذ است از شفافه و آن مانده است و معنی مثل این است ت که ’لیس من لایشتف لایروی’ یعنی نه هر که همه آنچه را که در خنور است نیاشامد، سیراب نگردد. چه گاه سیراب شدن بکم از این نیز دست دهد و این مثال را بخاطر قناعت کردن مرد آرند هر گاه به پاره ای از حاجت خود برسد، یعنی چنان نیست که حاجت تو آنگاه روا گردد که به همه آنچه خواهی برسی، بلکه هرگاه نصیب بیشتری از آن یافتی به آن قناعت کن. (مجمع الامثال). و در اقرب الموارد و المنجد مثال به نحو دیگری معنی شده است
همه چیزی را گرفتن و استقصای آن کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، خوردن همه باقی آب را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آشامیدن همه آنچه را که در خنور است. (اقرب الموارد) ، بردن فضل و فزونی چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد). و در مثل گویند: ’لیس الری من التشاف’ و تشاف آن است که بیاشامد همه آنچه که در خنور است. مأخوذ است از شفافه و آن مانده است و معنی مثل این است ت که ’لیس من لایشتف لایروی’ یعنی نه هر که همه آنچه را که در خنور است نیاشامد، سیراب نگردد. چه گاه سیراب شدن بکم از این نیز دست دهد و این مثال را بخاطر قناعت کردن مرد آرند هر گاه به پاره ای از حاجت خود برسد، یعنی چنان نیست که حاجت تو آنگاه روا گردد که به همه آنچه خواهی برسی، بلکه هرگاه نصیب بیشتری از آن یافتی به آن قناعت کن. (مجمع الامثال). و در اقرب الموارد و المنجد مثال به نحو دیگری معنی شده است
بسیار تلف کننده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). آن که مال بسیار تلف کند. (مهذب الاسماء). بسیار تلف کننده. یقال، رجل مخلاف متلاف. (ناظم الاطباء). سخت مسرف. مخلاف. مضیاع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
بسیار تلف کننده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). آن که مال بسیار تلف کند. (مهذب الاسماء). بسیار تلف کننده. یقال، رجل مخلاف متلاف. (ناظم الاطباء). سخت مسرف. مخلاف. مضیاع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
انبوهی کننده و گردآینده. (آنندراج). گلۀ شتران گردآب که بر همدیگر فشار داده انبوهی کنند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تضاف شود
انبوهی کننده و گردآینده. (آنندراج). گلۀ شتران گردآب که بر همدیگر فشار داده انبوهی کنند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تضاف شود
بزرگ و بزرگ منش. (آنندراج). تعظیم شده و توقیرشده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، متکبر و مغرور. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، گشاده دست و خوبروی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تشرف شود
بزرگ و بزرگ منش. (آنندراج). تعظیم شده و توقیرشده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، متکبر و مغرور. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، گشاده دست و خوبروی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تشرف شود
همدیگر حریص کننده بر کاری تا فوت نشود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بر یکدیگر سخت گیری کننده در کاری تا فوت نشود. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشاح شود
همدیگر حریص کننده بر کاری تا فوت نشود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بر یکدیگر سخت گیری کننده در کاری تا فوت نشود. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشاح شود
متشافعان دو امری می باشند که منقسم نشوند میان اول و ثانی ایشان چیزی از نوع ایشان نباشد مانند نقطه و نقطه. (دره التاج، از فرهنگ علوم عقلی سیدجعفر سجادی)
متشافعان دو امری می باشند که منقسم نشوند میان اول و ثانی ایشان چیزی از نوع ایشان نباشد مانند نقطه و نقطه. (دره التاج، از فرهنگ علوم عقلی سیدجعفر سجادی)
جمع متشافع، جفت پذیرندگان تثنیه متشافع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)، توضیح دو امری میباشند که منقسم نشوند و میان اول و ثانی ایشان چیزی او نوع ایشان نباشد مانند نقطه و نقطه
جمع متشافع، جفت پذیرندگان تثنیه متشافع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)، توضیح دو امری میباشند که منقسم نشوند و میان اول و ثانی ایشان چیزی او نوع ایشان نباشد مانند نقطه و نقطه