جدول جو
جدول جو

معنی متشرف

متشرف((مُ تَ شَ رِّ))
صاحب تشرف، بزرگ منش، جمع متشرفین
تصویری از متشرف
تصویر متشرف
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با متشرف

متشرف

متشرف
بزرگ و بزرگ منش. (آنندراج). تعظیم شده و توقیرشده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، متکبر و مغرور. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، گشاده دست و خوبروی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تشرف شود
لغت نامه دهخدا

متشرع

متشرع
کسی که معتقد به دین و شریعت باشد، پیرو شرع، کسی که پیرو مکتب متشرعه است
متشرع
فرهنگ فارسی عمید

متطرف

متطرف
کسی که از علمی مقداری آموخته باشد بدون اینکه در آن متخصص و متبحر و متعمق باشد
فرهنگ لغت هوشیار

متعرف

متعرف
شناختخواه، جست و جو گر طلب کننده چیزی به جهت شناختن آن، جستجو کننده گم شده، سالک که باول وهله از شناخت خدا غافل بود و بزودی حاضر گردد و فاعل مطلق را در صور وسایط و روابط باز شناسد، جمع متعرفین
فرهنگ لغت هوشیار