گران کننده نرخ. (آنندراج). نرخ گران شده و بالا رفته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آن که به تکلف افزاید در سخن و جز آن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که می افزاید بر تأویل کلام و ضمیمه ای بدان متصل می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تزید شود
گران کننده نرخ. (آنندراج). نرخ گران شده و بالا رفته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آن که به تکلف افزاید در سخن و جز آن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که می افزاید بر تأویل کلام و ضمیمه ای بدان متصل می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تزید شود
نعت فاعلی از استزاده. مقصرشمرنده و فزونی خواهنده از کسی. زیادت خواه. بیشی خواه. (اقرب الموارد). رجوع به استزاده شود، آزرده: به دیگر ناصحان استخفاف روا داشت (شیر) تا همه مستزید گشتند. (کلیله و دمنه)
نعت فاعلی از استزاده. مقصرشمرنده و فزونی خواهنده از کسی. زیادت خواه. بیشی خواه. (اقرب الموارد). رجوع به استزاده شود، آزرده: به دیگر ناصحان استخفاف روا داشت (شیر) تا همه مستزید گشتند. (کلیله و دمنه)
خویشتن را بند کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که خود را ضبط میکند و باز میدارد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقید شود، با سعی و کوشش، زحمتکش. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
خویشتن را بند کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که خود را ضبط میکند و باز میدارد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقید شود، با سعی و کوشش، زحمتکش. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
شکارگاه: در ناحیت کشمیر خوش متصیدی و مرغزاری نزه بود. (کلیله چ مینوی، ص 158). و حریص بر صید فهود و صقور سبب کثرت متصیدات مرو ازنیشابور... (تاریخ جهانگشا). و رجوع به تصید شود
شکارگاه: در ناحیت کشمیر خوش متصیدی و مرغزاری نزه بود. (کلیله چ مینوی، ص 158). و حریص بر صید فهود و صقور سبب کثرت متصیدات مرو ازنیشابور... (تاریخ جهانگشا). و رجوع به تصید شود
کف دار و دارای کفک. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، سوگند خورندۀ به شتاب. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) ، کسی که مسکه از شیر می گیرد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تزبد شود
کف دار و دارای کفک. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، سوگند خورندۀ به شتاب. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) ، کسی که مسکه از شیر می گیرد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تزبد شود
آراسته. (آنندراج). آراسته شده و زینت داده شده. (ناظم الاطباء). آراسته شونده و زینت یابنده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : به خطبه و سکۀ مبارک او متزین شود. (المعجم چ 1 چ مدرس رضوی ص 16)
آراسته. (آنندراج). آراسته شده و زینت داده شده. (ناظم الاطباء). آراسته شونده و زینت یابنده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : به خطبه و سکۀ مبارک او متزین شود. (المعجم چ 1 چ مدرس رضوی ص 16)
افزون شونده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). افزون شده. اضافه شده. زیاد گشته. زیادتر و افزونتر و بیشتر و فراوانتر. (ناظم الاطباء). افزون: و هرگاه که ماده بر تب اندررگها پختن آغاز کند آن روز تب متزاید بود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، پرگوئی که به تکلف در سخن می افزاید. (ناظم الاطباء). به تکلف افزاینده در سخن و جز آن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تزاید شود، بسیار دراز. (ناظم الاطباء)
افزون شونده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). افزون شده. اضافه شده. زیاد گشته. زیادتر و افزونتر و بیشتر و فراوانتر. (ناظم الاطباء). افزون: و هرگاه که ماده بر تب اندررگها پختن آغاز کند آن روز تب متزاید بود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، پرگوئی که به تکلف در سخن می افزاید. (ناظم الاطباء). به تکلف افزاینده در سخن و جز آن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تزاید شود، بسیار دراز. (ناظم الاطباء)
آن که تنگ آید به جواب و خشم گیرد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مغلوب شده از برهان و بی جواب و عاجز و ناتوان از جواب. (ناظم الاطباء) ، خشمگین. (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع تزند شود
آن که تنگ آید به جواب و خشم گیرد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مغلوب شده از برهان و بی جواب و عاجز و ناتوان از جواب. (ناظم الاطباء) ، خشمگین. (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع تزند شود