جدول جو
جدول جو

معنی متصید

متصید
شکارچی، آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، شکارگیر، صیدگر، نخجیرزن، نخجیرگیر، نخجیرگان، صیدافکن، قانص، صیّاد، حابل، صیدبند، شکارگر، نخجیروال، نخجیرگر
شکارگاه
تصویری از متصید
تصویر متصید
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با متصید

متصید

متصید
سرزمینی که در آن شکار فراوان باشد، جای شکار کردن، شِکارگاه، شِکارِستان، نَخجیرگاه، صِیدگاه
متصید
فرهنگ فارسی عمید

متصید

متصید
شکارگاه: در ناحیت کشمیر خوش متصیدی و مرغزاری نزه بود. (کلیله چ مینوی، ص 158). و حریص بر صید فهود و صقور سبب کثرت متصیدات مرو ازنیشابور... (تاریخ جهانگشا). و رجوع به تصید شود
لغت نامه دهخدا

متصید

متصید
شکار جوینده. (آنندراج). مایل به صید و شکار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا