جدول جو
جدول جو

معنی مترعه - جستجوی لغت در جدول جو

مترعه
(مُ رِ عَ)
مؤنث مترع. زنی که پر می کند و انباشته می نماید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مترعه
(مُ رَ عَ)
مؤنث مترع. پر و سرشار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مترعه
(مَ رَعَ)
رجل ذومترعه، مرد حکیم باوقار. (منتهی الارب) (آنندراج). باوقار و آرام. (ناظم الاطباء).
- ، مردی که نه شتابی نماید و نه خشم. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مقرعه
تصویر مقرعه
تازیانه، تسمۀ چرمی با دستۀ چوبی که هنگام اسب تاختن به دست می گیرند یا با آن کسی را کتک می زنند، شلاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزرعه
تصویر مزرعه
جای کشت و زرع، کشتزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متشرعه
تصویر متشرعه
در دورۀ قاجار، مکتبی که توسط برخی فقهای شیعه برای مقابله با شیخیه ایجاد شد، متشرع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متجرعه
تصویر متجرعه
مونث متجرع جمع متجرعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبعه
تصویر متبعه
مونث متبع جمع متبعات. مونث متبع جمع متبعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متفرعه
تصویر متفرعه
متفرعه در فارسی مونث متفرع: فرجستک ستاک مونث متفرع جمع متفرعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متربه
تصویر متربه
درویشی تنگدستی بینوایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متورعه
تصویر متورعه
مونث متورع جمع متورعات
فرهنگ لغت هوشیار
مخترعه در فارسی مونث مخترع: آفریده، نو پدید مخترعه در فارسی مونث مخترع کبا دور، آفریننده، شکافنده مونث مخترع جمع مخترعات. مونث مخترع جمع مخترعات
فرهنگ لغت هوشیار
مزرعه در فارسی: کشتزار گاویت محل کشت و زرع کشت زار: از هبوب عواصف مهابت غازیان و عبور سیلاب سیاست سپاه گیتی ستان قریب هفتصد قصبه و مزرعه و دیر عرصه نهب و تاراج گشت، جمع مزارع. 2 یا مزرعه خاک. زمین، جسد انسان و حیوان، قبر گور. یا مزرعه دانه سوز. دنیا عالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشرعه
تصویر مشرعه
مشرعه در فارسی آبرس، آبخورد مشرع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصرعه
تصویر مصرعه
یک مصرع یک مصراع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکرعه
تصویر مکرعه
مشک آب مشک آب
فرهنگ لغت هوشیار
تازیانه، کوبه: در خنیا به همگی ابزار هایی که کوبیده می شوند چون کوس و تبیره و دهل گفته می شود. تازیانه، کوبه، جمع مقارع، لفظی است عام برای کلیه آلات موسیقی ضربی رزمی مانند کوس دمامه دهل و نقاره (حسینعلی ملاح مجله موسیقی (جدید) شماره 99 ص 61) : (مقرعه زن گشت رعد مقرعه او درخش غاشیه کش گشت باد غاشیه اودیم) (منوچهری. د. چا.: 2: ص 59)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متسعه
تصویر متسعه
مونث متسع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزرعه
تصویر مزرعه
((مَ رَ عِ))
کشتزار، جمع مزارع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقرعه
تصویر مقرعه
((مِ رَ عِ))
تازیانه، کوبه، لفظی است عام برای کلیه آلات موسیقی ضربی رزمی مانند، کوس، دمامه، دهل و نقاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکرعه
تصویر مکرعه
((مَ رَ عَ یا ع))
مشک آب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مزرعه
تصویر مزرعه
کشتزار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزرعه
تصویر مزرعه
Plantation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مزرعه
تصویر مزرعه
plantation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مزرعه
تصویر مزرعه
plantação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مزرعه
تصویر مزرعه
Plantage
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مزرعه
تصویر مزرعه
plantacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مزرعه
تصویر مزرعه
плантация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مزرعه
تصویر مزرعه
плантація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مزرعه
تصویر مزرعه
plantage
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مزرعه
تصویر مزرعه
plantación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مزرعه
تصویر مزرعه
piantagione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مزرعه
تصویر مزرعه
बागान
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مزرعه
تصویر مزرعه
perkebunan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی